امام حسین(ع) و کنیزی به نام «هوی»
امام حسین(ع) و کنیزی به نام «هوی»
مجله پیام زن مرداد 1371، شماره 5
یاد آوری :
در قسمت قبل رابطه صمیمانه امام حسین(ع با همسرش رباب را پی گرفتیم. رابطه ای که حاکی از اوج علاقه متقابل امام(ع) و رباب بود. علاقه ای که آن دو را به سرایش اشعاری که حاکی از این صمیمیت و محبت بود می کشاند. درسی که از آن می گرفتیم احترام بالایی بود که سیدالشهداء(ع) برای همسر و به طور کلی برای زن قایل بود.
این درس را از یک گزارش تاریخی دیگر نیز به خوبی فرا می گیریم. گزارشی که حاکی از برخورد صمیمانه و همراه با احترام امام حسین(ع) نسبت به زن است. گفتنی است که این خبر، تا کنون در دسترس نبوده و به نظر می رسد که از اخبار شیرین مربوط به حیات امام حسین(ع)) باشد. به این گزارش کوتاه توجه فرمایید.
* * *
می دانیم که «ابن عساکر» تاریخ بسیار بزرگی برای دمشق نگاشته است. این اثر، هنوز به طور کامل منتشر نشده، جز آنکه یک بار تهذیبی از بخشی از آن چاپ شد و اکنون نیز تلخیصی از آن انتشار یافته که به قلم توانای «ابن منظور» نگارش یافته و در سی جلد، منتشر شده است.
یکی از محققان سوری به نام سکینة الشهابی، شرح حال زنان را از مجموع این تاریخ، استخراج و با تحقیق و تصحیح بسیار عالی و عالمانه ای به چاپ رسانده است. گزارشی که در صدد نقل آن هستیم از این کتاب برگرفته شده و نیاز به یک مقدمه کوتاه دارد:
می توان گفت: یکی از مشخصه های مهم معاویه، حیله و مکری است که در مورد دوست و دشمن به کار برده و با کمک آن توانسته است افراد زیاادی را از سر راه خود برداشته و یا رام خویش سازد.
او مدت بیست سال، حاکم شامات و قریب به بیست سال خلیفه مسلمانان بود. این مدت دوام آوردن، آن هم در برابر کسانی که به مراتب از لحاظ علم و عمل، برتر از او بودند و هنوز خاطرات پیامبر(ص) را در میان خود داشتند، جز با حیله و دورویی به دست نمی آمد. او با بی شرمی تمام از هر کسی که در برابرش بود می خواست تا با گرفتن امتیازاتی تسلیم وی شود و در این میانه افراد زیادی فریبش را خورده، دین خود را بدو فروختند.
معاویه به منظور زدودن اختلافات دیرین خود با خاندان علی(ع)، دست به حیله جدیدی زد که روایت آن را بدون آنکه توضیح اضافی بدهیم، نقل می کنیم:
کنیزی بسیار زیبا بر معاویه عرضه شد که قیمت آن را یک صد هزار درهم عنوان کردند. معاویه، وی را خریداری کرد و در مجلسی با حضور برخی از یارانش، از عمرو بن عاص پرسید:
این کنیز برای چه کسی شایسته است؟
عمرو بن عاص پاسخ داد:
برای شما ای امیرالمؤمنین!
معاویه همین پرسش را از دیگران کرد و همین پاسخ را شنید.
معاویه گفت:
نه!
پرسیدند:
پس برای چه کسی شایسته است؟
معاویه پاسخ داد:
برای حسین بن علی؛ چرا که او انسان باشرافتی است، به علاوه میان ما و پدرش اختلافاتی وجود داشته که با این هدیه می تواند رفع شود! به هر حال، معاویه مصمم شد تا وی را برای حسین بن علی بفرستد. از این رو، کنیز راا پس از چهل روز مهیا کرده، به همراه لباسها و اموال فراوانی برای امام فرستاد. همچنین ضمن نامه ای برای حسین بن علی نوشت:
امیرالمؤمنین! کنیزی خرید که زیبایی شگفت آوری داشت، اما ایثار کرده، او را به رسم هدیه برای شما فرستاد.
وقتی کنیز نزد امام حسین علیه السلام رسید، امام از زیبایی وی در شگفت شد و از او پرسید:
نامت چیست؟
پاسخ داد: «هوی» (به تعبیر ما آرزو یا عشق).
امام(ع) فرمود:
تو نیز چون نامت «هوی» هستی! سپس از او پرسید:
آیا چیزی از حفظ داری تا بخوانی؟
کنیز گفت:
آری. قرآن بخوانم یا شعر؟
امام فرمود:
قرآن.
هوی این آیات را خواند:
«وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیبِ لا یَعْلَمُها الاهو …»
امام از او خواست تا شعری نیز بخواند.
کنیز رخصت خواست تا هر شعری که خواند در امان باشد.
امام، رخصت داد. پس از آن، هوی این شعر را خواند:
اَنْتَ نِعْمَ الْمَتاع لو کنتَ تَبقی
غیر ان لا بقاءَ للانسان
«تو متاع خوبی هستی اگر (برای همیشه) باقی می ماندی؛ اما انسان، بقایی (ابدی) ندارد.»
امام گریست و فرمود:
تو آزاد هستی! علاوه بر این، آنچه را که معاویه همراه تو فرستاده از آن تو باشد.
سپس امام پرسید:
آیا در باره معاویه نیز شعری گفته ای؟ هوی پاسخ داد:
آری. سپس این شعر را خواند:
رَأَیتُ الفتی یَمضی و یَجْمَعُ جُهدَه
رجاءَ الغِنی و الوارثون قُعود
وَ ما لِلفَتی الا نصیبُ من التُقی
اذا فارقُ الدُّنیا علیه یَعُود
«می بینم جوانی که عمرش می گذرد و تمامی تلاشش در بی نیازی (دنیوی) است در حالی که وارثانش در انتظار (مرگ) اویند.
برای جوان، سهمی جز تقوا نمی ماند. چرا که وقتی از دنیا رفت، نزد او باز می گردد.»
امام حسین(ع) اضافه بر آن اموال، هزار دینار به او هدیه کرده و او را آزاد ساخت. آن گاه فرمود:
پدرم را می دیدم که فراوان این شعر را می خواند:
وَ مَنْ یَطْلُبُ الدُّنیا لمالٍ تَسُرُّه
فَسَوْفَ لَعَمری عن قلیلٍ یلُومُها
اذا ادبرتْ کانت علی المرء فتنة
و إن اَقْبَلَتْ کانت قلیلاً دوامُها(1)
«کسی که در طلب مال دنیاست تا او را مسرور سازد، به جانم سوگند که پس از چندی به ملامت همان دنیا خواهد پرداخت.
اگر دنیا به انسان پشت کند، برای او آزمایش است و اگر به انسان روی آورد، دوامی نخواهد داشت»
انصاف آن است که این روایت اگر کوتاه می شد، در حق امام حسین(ع) ظلم شده بود. هر گوشه ای از آن در بر دارنده نکته ای آموزنده است. بویژه آنکه نشانه موفقیت پیروزمندانه آن حضرت از دامی است که معاویه بر سر راهش نهاده بود. از حسین(ع) انتظاری جز این نمی رود.
در عین حال، ملاطفت امام حسین(ع) با «هوی» و مذاکراتی که صورت گرفته، خود حاکی از برخورد امام با زنی است که در بند اشرافیت، اسیر بوده و آن حضرت این چنین او را احترام می نهد.
ناگفته نماند که در باره امام حسین(ع) و «اُرینب بِنت اسحاق» نیز روایتی مفصل آورده اند که آن نیز در صورت صحت، می تواند در سیر این بحث مفید افتد، اما چه سود که آن نقل، قصه ای بیش نبوده و آن چنان که یکی از محققان نکته سنج، ارزیابی نموده، واقعیت ندارد.(2)
پاورقی:
1ـ تراجم النساء من تاریخ الدمشق، تصحیح سکینة الشهابی، ص469 ـ 470.
2ـ دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام، ج1، ص155، قم.