آداب همراه داشتن تربت سیدالشهدا علیه السلام
آداب همراه داشتن تربت سیدالشهدا علیه السلام
تا می توانی تربت مبارک حضرت سیدالشهدا را با خود همراه داشته باشد و با آن نماز بخوان که هم ثواب زیادی دارد و هم تو را از خطرات و بلاها محافظت می کند. مقدار بسیار اندکی از آن را در اول هر ماه در آب حل کن و بخور تا عشق حسین علیه السلام با خونت عجین شود. البته باید حرمت آن را نگه داری و در جای مناسب با خود حمل کنی و حتماً آن را در چیزی قرار بده که با فرش و قالی و لباس، تماس مستقیم نداشته باشد.
11 در روایت است که حوریان بهشت چون یکی از ملائکه را می بینند که از برای انجام کاری به زمین می آید به او التماس می کنند که برای ما تسبیح و تربت قبر امام حسین علیه السلام را هدیه بیاور.**مفاتیح الجنان: ص 947 به بعد.***
22 نقل شده است که شخصی گفت: حضرت امام رضا علیه السلام برای من از خراسان بسته متاعی فرستاد، چون گشودم در میان آن خاکی بود. از آورنده آن پرسیدم که این خاک چیست؟ گفت: خاک قبر امام حسین است و هرگز آن حضرت از جامه و غیر جامه چیزی به جایی نمی فرستد مگر آنکه این خاک را در میان آن می گذارد و می فرماید: این امان است از بلاها به اذن و مشیّت خدا.**مأخذ پیشین، همانجا.***
33 امام صادق علیه السلام به ابوحمزه ثمالی فرمود: از تربت قبر امام حسین علیه السلام می توان شفا کرد (از خاکی بردارند که از میان قبر تا چهار فرسخ فاصله باشد) پس بگیر از آن خاک که شفای هر درد است و سپری است برای دفع هر چه از آن می ترسی و هیچ چیز با آن برابری نمی کند از چیزهایی که از آن طلب شفا می کنند به غیر از دعا. چیزی که آن را فاسد می کند آن است که در ظرفها و جاهای بد می گذارند و نیز کم بودن یقین کسانی که بدان معالجه می کنند. هر کس یقین داشته باشد که این خاک از برای او شفاست هر گاه معالجه به آن کند او را کافی خواهد بود و محتاج به داروی دیگری نخواهد شد.
آن تربت را شیاطین و کافران جن فاسد می کنند؛ چون حسد می برند فرزندان آدم را بر آن و خود را به آن می مالند. به طوری که بیشتر نیکی و بوی خوش آن بر طرف می شود و هیچ تربت از حایر قبر امام حسین علیه السلام بیرون نمی آید مگر مهیا می شوند از برای آن تربت، آنقدر که ایشان را به غیر از خدا نمی تواند بشمرد و آن تربت در دست صاحبش است و ایشان خود را بر آن می مالند و ملائکه نمی گذارند ایشان را که داخل حایر شوند. اگر تربت از شرّ اینها سالم بماند هر بیمار را که به آن معالجه نمایند در آن ساعت شفا می یابد. پس چون تربت را برداری پنهان کن و نام خدا را بر آن بسیار بخوان و شنیده ام که بعضی از آنها که تربت را بر می دارند آن را سبک می شمارند.**همان مأخذ، همانجا.***
44 در روایت است که سجده به تربت امام حسین علیه السلام هفت حجاب را پاره می کند؛ یعنی باعث قبولی نماز می شود و مشهور میان علما آن است که خوردن خاک، مطلقاً جایز نیست مگر تربت مقدّس امام حسین علیه السلام به قصد شفا. که اندازه آن به قدر درشتی عدسی باشد که در دهان بگذارد و پس از آن آب بخورد.**مأخذ سابق، ص 947 به بعد.***
امام خمینی تربت امام حسین علیه السلام را به عنوان شفا می خورد.**پیام انقلاب: ش 60، به نقل از حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی.***
به خون مبدل شدن تربت امام حسین علیه السلام
اینجانب عبدالحمید حسانی فرزند عبدالشهید حسانی، ساکن فراشبند فارس نسبت به تربت خونین امام حسین علیه السلام قبلاً در داستانهای شگفت تألیف حضرت آیت اللَّه العظمی آقای حاج سید عبدالحسین دستغیب شیرازی خوانده بودم، خودم و اهل خانه که سواد فارسی داشته اند خواندند و در ضمن در سال اخیر قبل از محرم، پدرم عازم کربلا شد و مقداری تربت خرید کرده و آورد. خواهری دارم به نام «ساره خاتون حسانی» متوسل شدند به ائمه، تربتی که پدرم آورده بود مقدار کمی از آن را با پارچه ای از حرم ابوالفضل علیه السلام می پیچد و شب را احیا می دارد (یعنی شب عاشورا) و از ائمه و فاطمه زهرا صلی الله علیه و آله می خواهد که اگر ما یک ذرّه نزد شما قابلیم این تربت همان حالتی که آقا در کتاب نوشته اند برای ما بشود، اتفاقاً روز عاشورای گذشته بعد از نماز ظهر ساعت یک و ده دقیقه بعد از ظهر به آن نگاه می کنند. دو خواهرم و زن برادرم آن را می بینند و یک مرتبه می افتند به گریه و زاری، می بینند همان حالتی که آقا! در کتاب نوشتند اتفاق افتاده و تربت مزبور حالت خون پیدا کرده بود و حقیر که بعد از مسجد آمدم خودم هم دیدم و مقداری از آن را آوردم به خدمت حضرت آیت اللَّه العظمی آقای دستغیب و تربت مزبور هم هنوز موجود است و رنگ تربت به طور کلی جگری شده رطوبت کمی برداشته بود، بعد به تدریج حالت خشکی پیدا کرده و هنوز هم باقی است با همان رنگ جگری.
و نظیر همین قضیه فوق که ذکر شد مقداری تربت در سال 988 قمری باز در فراشبند فارس، کوی مسجد الزهرا، منزل مشهدی عبدالرضا نوشادی بوده و در جلسه نشان دادند که به خون مبدل شده و همه آن را مشاهده کردند.
تربت خونین
مرحوم حاجی مؤمن فرمود: وقتی مخدره محترمه ای که نماز جمعه را با مرحوم آقا سید هاشم در مسجد سردزک ترک نمی کرد به من خبر داد که مقدار نخودی تربت اصل حسینی علیه السلام به من رسیده و آن را جوف کفن خود گذارده ام و هر ساله روز عاشورا خونین می شود به طوری که رطوبت خونین به کفن سرایت می کند و بعد متدرجاً خشک می شود.
مرحوم حاج مؤمن فرمود: از آن مخدره خواهش کردم که در روز عاشورا منزلش بروم و آن را ببینم قبول کرد، پس روز عاشورا رفتم بقچه کفنش را آورد و باز کرد، عقد خون در کفن مشاهده کردم و تربت مبارک را دیدم همانطوری که آن مخدره گفته بودتر و خونین و علاوه لرزان بود.
از دیدن آن منظره و تصور بزرگی مصیبت آن حضرت سخت گریان و نالان و از خود بی خود شدم.
نظیر این داستان در دارالسلام عراقی از ثقه عادل ملا عبدالحسین خوانساری نیز نقل شده که گفت: مرحوم آقا سید مهدی پسر آقا سید علی صاحب شرح کبیر در آن زمانی که مریض شده بود و برای استشفای شیخ محمد حسین صاحب فصول و حاج ملا جعفر استرابادی را که هر دو از فحول علمای عدول بودند فرستاد که غسل کنند و با لباس احرام داخل سرداب قبر مطهر حسین علیه السلام شوند و از تربت قبر مطهر به آداب وارده بردارند و برای مرحوم سید بیاورند و هر دو شهادت دهند که آن تربت قبر مطهر است و جناب سید مقدار یک نخود از آن را تناول نماید.
آن دو بزرگوار حسب الامر رفتند و از خاک قبر مطهر برداشتند و بالا آمدند و از آن خاک قدری به بعضی حضار اخیار عطا کردند که از جمله ایشان شخصی بود از معتبرین و عطار و آن شخص را در مرض موت عیادت کردم و باقیمانده آن خاک را از ترس اینکه بعد از او به دست نا اهل افتد به من عطا کرد و من بسته آن را آورده و در میان کفن والده گذاشتم. اتفاقاً روز عاشورا نظرم به ساروق آن کفن افتاد رطوبتی در آن احساس کردم چون آن را برداشته گشودم دیدم کیسه تربت که در جوف کفن بود مانند شکری که رطوبت ببیند حالت رطوبتی در آن عارض شده و رنگ آن مانند خون تیره گردیده و خونابه مانند اثر آن از باطن کیسه به ظاهر و از آن به کفن و ساروق رسیده با آنکه رطوبت و آبی آنجا نبود.
پس آن را در محل خود گذارده در روز یازدهم ساروق را آورده گشودم آن تربت را به حالت اول خشک و سفید دیدم اگر چه آن رنگ زردی در کفن و ساروق کماکان باقیمانده بود و همچنان بعد از آن در سایر ایام عاشورا که آن تربت را مشاهده کردم همینطور آن را متغیر دیده ام و دانسته ام که خاک قبر مطهر در هر جا باشد در روز عاشورا شبیه به خون می شود.**داستانهای شگفت، شهید دستغیب، ص 280.***
سجده امام صادق علیه السلام بر تربت امام حسین علیه السلام
امام صادق علیه السلام همراه خود پارچه سبزی داشت که در آن مقداری تربت (خاک قبر) امام حسین علیه السلام گذاشته بود، و هنگامی که وقت نماز می رسید آن تربت را بر سجّاده اش می ریخت و بر آن سجده می کرد.
آری نمازی که با یاد ایثارگری امام حسین علیه السلام باشد، موجب کمال نماز است، و به نماز روح تازه ای می بخشد.
بی احترامی به تربت
شیخ عباس قمی رحمه الله علیه نقل می کند که استاد ما محدّث متبحّر ثقه الاسلام نوری رحمه الله علیه در دارالسّلام نقل فرموده که روزی یکی از برادران من به خدمت مرحومه والده ام رسید، مادرم دید که تربت امام حسین علیه السلام را در جیب پایین قبای خود گذاشته، مادرم او را زجر کرد که این بی ادبی به تربت مقدّسه است زیرا که در زیر ران واقع شود و شکسته گردد.
برادرم گفت: چنین است که فرمودی و تا به حال دو مُهر شکسته ام و لیکن عهد کرد که بعد از آن در جیب پایین نگذارد.
پس چند روزی از این قضیه گذشت، پدرم بدون آنکه از این مطلب اطلاع داشته باشد در خواب دید که مولای ما حضرت اباعبداللَّه الحسین علیه السلام به زیارت او تشریف آورد و در اطاق کتابخانه نشست و ملاطفت و مهربانی بسیار کرد و فرمود: بخوان پسران خود را بیایند تا آنها را اکرام کنم، پس پدرم پسرها را طلبید و با من پنج نفر بودند، پس ایستادند در مقابل آن حضرت و در نزد آن حضرت از جامه و چیزهای دیگر بود، پس یک یک را می خواند و چیزی از آنها به او می داد، پس نوبت به برادر مزبور که به تربت بی احترامی کرده بود رسید حضرت نظری به او افکند مانند کسی که در غضب باشد و التفات فرمود به سوی پدرم و فرمود: این پسر تو دو تربت از تربت های قبر من را در زیر ران خود شکسته است، پس مثل برادران دیگر او را نخواند، بلکه به سوی او چیزی افکند و الآن در ذهنم است که گویا قاب شانه ترمه به او داد.
پس علاّمه والد بیدار شد و خواب خود را برای مادر نقل کرد و والده حکایت را برای ایشان بیان کرد. پدرم از صدق این خواب تعجّب کرد.**داستانهای مفاتیح الجنان، اسماعیل محمّدی: ص 38. کرامات الحسینیه، علی میرخلف زاده: ص 116. حکایاتی از عنایات حسینی، حسین زاده کرمانی: ص 37.***
تربت شفابخش
در فضیلت و آداب تربت مقدّسه امام حسین علیه السلام روایات بسیار وارد شده که تربت آن حضرت شفای هر درد و مرض است مگر مرگ؛ و امان است از بلاها و باعث ایمنی از هر خوف و بیم است.
در کتاب فوائد الرضویه در احوال سید نعمت اللَّه جزایری رحمه الله علیه آمده است که آن سیّد جلیل در تحصیل علم زحمت بسیاری کشیده و سختی و رنج بسیار برده و در اوایل تحصیل چون قادر بر تهیّه چراغ نبوده در روشنی ماه مطالعه می نموده تا اینکه از کثرت مطالعه در ماهتاب و بسیار نوشتن و مطالعه کردن، چشمانش ضعف پیدا کرده بود.
پس به جهت روشنی چشم خود تربت مقدّسه حضرت سیدالشهدا و تراب مراقد شریفه ائمه عراق علیهم السلام را بر چشم می کشید که به برکت آن تربت ها چشمش نورانی می گردید.
مبادا اهالی عصر ما به واسطه معاشرت با کفار و افراد بی ایمان این مطلب را استعجاب نمایند همانا کمال الدین دمیری در حیوة الحیوان نقل کرده که افعی هرگاه هزار سال عمر کرد چشمانش کور می شود، حق تعالی او را ملهم فرموده که برای رفع کوری، چشم خود را به رازیانج تر بمالد، به ناچار با چشم کور از بیابان عبور می کند تا برسد به بساتین و جاهایی که رازیانج در آن جا باشد اگر چه مسافتی طولانی در بین باشد، پس خود را به آن گیاه می رساند و چشم خود را بر آن می مالد تا روشنی چشم او برگردد.
و این مطلب را زمخشری و دیگران نقل کرده اند، پس هر گاه حق تعالی در یک گیاه تری این خاصیّت را قرار داده باشد که مارِ کور پی آن برود و بهره خود را از آن بگیرد چه عجب و استبعادی دارد که در تربت پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله که در راه او، خودش و عترتش کشته شده اند شفا از جمیع امراض و فواید و برکاتی قرار داده باشد تا شیعیان و محبّان از آن بهره ها ببرند.
جالب آن که حوریان بهشتی یکی از ملائکه را می بینند که برای کاری بر زمین می آید به او التماس می کنند که برای ما تسبیح و تربت قبر امام حسین علیه السلام به هدیّه بیاور.**داستانهای مفاتیح الجنان، اسماعیل محمدی: ص 36. داستانهائی از زندگانی علماء، سید مهدی شمس الدین: ص 29. کرامات الحسینیه، علی میرخلف زاده: ص 116 (چاپ قدیم)***
مناظره ای درباره سجده بر مهر و تربت امام حسین علیه السلام
یکی از علمای اهل تسنّن که از فارغ التحصیلان دانشگاه «الازهر» مصر است به نام «شیخ محمد مرعی انطاکی» از اهالی سوریه، بر اثر تحقیقات دامنه دار به مذهب تشیّع گرایید، و در کتابی به نام «لماذا اخترت مذهب الشّیعه» علل گرایش خود را با ذکر مدارک متقن ذکر نموده است، در اینجا به یکی از مناظرات او با دانشمندان اهل تسنّن پیرامون سجده بر مهری که از تربت حسینی است. توجّه کنید:
محمد مرعی در خانه اش بود، چند نفر از دانشمندان اهل تسنّن که بعضی از آنها از دوستان سابق او در دانشگاه الازهر بودند، به دیدار او آمدند و در آن دیدار، بحث و گفتگوی زیر رخ داد:
دانشمندان: شیعیان بر تربت حسینی سجده می کنند، آنها به همین علّت که بر مهر تربت حسینی سجده می کنند، مشرک هستند.
محمد مرعی: سجده بر تربت، شرک نیست؛ زیرا شیعیان بر تربت برای خدا، سجده می کنند، نه اینکه برای تربت سجده کنند، اگر به پندار شما به فرض محال، در درون تربت چیزی وجود دارد، و شیعیان به خاطر آن چیز، آن را سجده کنند، نه اینکه بر آن سجده نمایند، البته چنین فرضی، شرک است، ولی شیعیان برای معبود خود که خدا باشد سجده می کنند، نهایت اینکه هنگام سجده برای خدا، پیشانی را بر تربت می گذارند.
به عبارت روشنتر: حقیقت سجده، نهایت خضوع در برابر خدا است، نه در برابر مهر تربت.
یکی از حاضران (به نام حمید): احسن بر تو که تجزیه و تحلیل زیبایی نمودی، ولی این سؤال برای ما باقی می ماند که چرا شما شیعیان، اصرار دارید که بر تربت حسینی سجده نمایید؟ چرا بر سایر چیزها سجده نمی کنید؟ همان گونه که بر تربت سجده می کنید؟
محمّد مرعی: اینکه ما بر خاک سجده می کنیم، بر اساس حدیثی است که مورد اتفاق همه فرقه های اسلامی است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «جُعِلَتْ لِیَ الاَرضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً»: «زمین برای من سجده گاه و پاکیزه قرار داده شده است».
بنا بر این به اتّفاق همه مسلمین، سجده بر خاک خالص، جایز است، از این رو ما بر خاک سجده می کنیم.
حمید: چگونه مسلمانان بر این امر اتّفاق نظر دارند؟
محمد مرعی: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از مکّه به مدینه هجرت کرد، در همان آغاز، به ساختن مسجد دستور داد، آیا این مسجد فرش داشت؟
حمید: نه، فرش نداشت.
محمّد مرعی: پس پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان بر چه چیزی سجده می کردند؟
حمید: بر زمینی که از خاک، فرش شده بود، سجده می کردند؟
محمّد مرعی: بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ، مسلمانان در عصر خلافت ابوبکر و عمر و عثمان بر چه سجده می کردند؟ آیا مسجد فرش داشت؟
حمید: نه، فرش نداشت، آنها نیز بر خاک زمین مسجد سجده می نمودند.
محمّد مرعی: بنابراین به اعتراف شما، پیامبر صلی الله علیه و آله در همه نمازهای خود بر زمین سجده کرده است، همچنین مسلمانان در عصر او و در عصر بعد از او، روی این اساس، قطعاً سجده بر خاک، صحیح است.
حمید: اشکال من این است که شیعیان، تنها بر خاک، سجده می کنند، آن هم خاکی که از زمینی گرفته و به صورت مهر در آورده، آن را در جیب خود می نهند و بر آن سجده می نمایند.
محمد مرعی: اوّلاً؛ به عقیده شیعه، سجده بر هر گونه زمین، خواه سنگ فرش باشد و خواه زمین خاکی باشد، جایز است.
ثانیا؛ نظر به اینکه شرط است محل سجده پاک باشد، پس سجده بر زمین نجس یا خاک آلود جایز نیست، از این رو قطعه ای از گِل خشکیده (به نام مهر) را که از خاک پاک تهیّه شده، با خود حمل می کنند، تا در نماز بر خاکی که مطمئناً پاک و تمیز است سجده کنند، با علم به اینکه آنها سجده بر خاک زمین را که نجس بودن آن را نمی دانند، جایز می دانند.
حمید: اگر منظور شیعه، سجده بر خاک پاک خالص است چرا مقداری از خاک را حمل نمی کنند، بلکه «مُهر» حمل می کنند؟
محمد مرعی: نظر به اینکه حمل خاک موجب خاک آلودگی لباس می شود، از این رو خاک را در هر جا بگذارند طبعاً دست و لباس، خاک آلود می شود، شیعیان همان خاک را با آب می آمیزند و گل می کنند و سپس همان گل در قالب زیبا، خشک می شود و به صورت مهر در می آید، که دیگر حمل آن، زحمت نیست و موجب خاک آلودگی لباس و دست نخواهد شد.
حمید: چرا شما بر غیر خاک، مانند حصیر و قالی و زیلو و… سجده نمی کنید؟
محمد مرعی: گفتیم غرض از سجده، نهایت خضوع در برابر خدا است، اینک می گوییم، سجده بر خاک، خواه خشکیده (مهر) و خواه نرم، دلالت بیشتری بر خضوع در برابر خدا دارد؛ زیرا خاک، ناچیزترین اشیا است، و ما بالاترین عضو بدن خود (یعنی پیشانی) را بر پایین ترین چیز (خاک) در حال سجده می نهیم، تا با خضوع بیشتر، خدا را عبادت کنیم، از این رو، مستحب است که جای سجده پایینتر از جای دستها و پاها باشد، تا بیانگر خضوع بیشتر گردد، و همچنین مستحب است در سجده، سر بینی خاک آلود شود، تا دلالت بیشتر برای خضوع داشته باشد، بنابراین، سجده بر قطعه ای از خاک خشکیده (مهر)، بهتر از سجده بر سایر اشیایی است که سجده بر آن روا است، چرا که اگر انسان در سجده، پیشانی خود را بر روی سجّاده گرانقیمت یا بر قطعه طلا و نقره و امثال آنها و یا بر قالی و لباس گرانبها بگذارد، از تواضع و خضوعش، کاسته می شود، و چه بسا هیچ گونه دلالتی بر کوچکی بنده در برابر خدا نداشته باشد.
با این توضیح: آیا کسی که سجده بر خاک خشکیده (مهر) می کند تا تواضع و خضوعش در پیشگاه خدا، رساتر باشد، مشرک و کافر خواهد بود؟ ولی سجده بر چیزی (مانند قالی و سنگ مرمر و…) که مخالف تواضع است، تقرّب به خدا است؟!، هر کس چنین تصوّر کند، تصوّر باطل و بی اساسی نموده است.
حمید: پس این کلمات چیست که بر روی مهرهایی که شیعه بر آنها سجده می کنند، نوشته شده است؟
محمد مرعی: اوّلاً؛ همه تربتها دارای نوشته نیست، بلکه بسیاری از آنها بدون نوشته است.
ثانیاً؛ در بعضی از آنها نوشته شده که: «سُبْحانَ رَبِیَّ الاَعْلی وَ بِحَمْدِهِ» که اشاره ای به ذکر سجده است، و در بعضی نوشته شده که این تربت از زمین کربلا گرفته شده، تو را به خدا سوگند آیا این نوشته ها، موجب شرک است؟ و آیا این نوشته ها، تربت را از خاکی که سجده بر آن صحیح می باشد، خارج می کند؟
حمید: نه، هرگز موجب شرک و عدم جواز سجده بر آن نیست، ولی یک سؤال دیگر دارم و آن اینکه در تربت زمین کربلا، چه خصوصیّتی وجود دارد، که بسیاری از شیعیان مقیّد هستند تا بر تربت حسینی، سجده کنند؟
محمد مرعی: رازش این است که در روایات ما از امامان اهلبیت علیهم السلام نقل شده که: ارزش سجده بر تربت امام حسین علیه السلام بر تربتهای دیگر بیشتر است.
امام صادق علیه السلام فرمود: «اَلسُّجُودُ عَلی تُرْبَةِ الْحُسَیْنِ یَخْرِقُ الْحُجُبَ السَّبْعِ»: «سجده بر تربت حسین علیه السلام حجابهای هفتگانه را می شکافد»**بحار الانوار: ج 85، ص 153.*** یعنی موجب قبولی نماز، و صعود آن به سوی آسمان می گردد.
نیز روایت شده که: «آن حضرت فقط بر تربت حسین علیه السلام سجده می کرد، به خاطر تذلّل و کوچکی در برای خدای بزرگ».**همان: ص 158 ارشاد القلوب: ص 141.***
بنابراین، تربت حسین علیه السلام دارای یک نوع برتری است که در تربتهای دیگر، آن برتری نیست.
حمید: آیا نماز بر تربت حسین علیه السلام موجب قبول شدن نماز در پیشگاه خدا می شود، هر چند باطل باشد؟
محمد مرعی: مذهب شیعه می گوید: نمازی که فاقد یکی از شرایط صحّت نماز باشد، باطل است و قبول نخواهد شد، ولی نمازی که دارای همه شرائط صحّت است، اگر در سجده اش بر تربت امام حسین علیه السلام سجده گردد، قبول می شود و موجب ارزش و ثواب بیشتر خواهد شد.
حمید: آیا زمین کربلا از همه زمینها، حتی از زمین مکّه و مدینه برتر است، تا گفته شود که نماز بر تربت حسین علیه السلام بر نماز بر همه تربت ها برتر می باشد؟
محمّد مرعی: چه مانعی دارد که چنین خصوصیّتی را خداوند در تربت زمین کربلا قرار داده باشد.
حمید: زمین مکّه که همواره از زمان آدم علیه السلام تا کنون، جایگاه کعبه است، و زمین مدینه که جسد مطهّر پیامبر صلی الله علیه و آله را در بر گرفته است، آیا مقامی کمتر از مقام زمین کربلا دارند؟ این عجیب است، آیا حسین علیه السلام بهتر از جدّش پیامبر صلی الله علیه و آله است؟
محمد مرعی: نه، هرگز؛ بلکه عظمت و شرافت حسین علیه السلام به خاطر عظمت مقام و شرافت رسول خدا صلی الله علیه و آله است، ولی راز این که خاک کربلا برتری یافته این است که امام حسین علیه السلام در آن سرزمین در راه دین جدّش به شهادت رسیده است، مقام حسین علیه السلام جزئی از مقام رسالت است، ولی نظر به اینکه آن حضرت و بستگان و یارانش، در راه خدا و برپا داری اسلام، و استواری ارکان دین، و حفظ آن از بازیچه هوسبازان، جانبازی کرده و به شهادت رسیده اند، خداوند متعال به خاطر آن، سه ویژگی به امام حسین علیه السلام داده است:
1 دعا در زیر قبّه مرقد شریفش به استجابت می رسد.
2 امامان، از نسل او هستند.
3 و در تربت او، شفا هست.
آیا اعطای چنین خصوصیتی به تربت حسین علیه السلام اشکالی دارد؟ و آیا معنی اینکه بگوییم زمین کربلا از زمین مدینه برتری دارد، این است که بگوییم امام حسین علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه و آله برتری دارد، تا شما به ما اشکال کنید؟!
بلکه مطلب به عکس است، بنابراین، احترام به تربت امام حسین علیه السلام احترام به حسین علیه السلام است و احترام به او، احترام به خدا، و جدّ امام حسین علیه السلام یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله است.
وقتی که سخن به اینجا رسید، یکی از حاضران که قانع شده بود، در حالی که شادمان بود برخاست و بسیار سخن مرا ستود و از من تمجید کرد و کتابهای شیعه را از من درخواست نمود و به من گفت: گفتار تو بسیار بجا و شایسته است، من خیال می کردم که شیعیان، حسین علیه السلام را برتر از رسول خدا صلی الله علیه و آله می دانند، اکنون حقیقت را دریافتم، و از بیانات زیبا و گویای شما سپاسگزارم، از این پس خودم مهری از تربت کربلا را همراه خود بر می دارم و بر آن نماز می خوانم.**مناظراتی از شخصیتهای بزرگ اسلام، محمد محمدی اشتهاردی: ص 211.***
علی علیه السلام و تربت کربلا
عصر خلافت امام علی علیه السلام بود، یکی از مسلمین به نام هرثمه بن سلیم شخص بی سعادت و بی تفاوتی بود و چندان اعتقاد به عظمت مقام علی علیه السلام نداشت، ولی همسر او بانویی پاک و بامعرفت و از ارادتمندان امام علی علیه السلام بود.
هرثمه می گوید: «همراه امام علی علیه السلام برای جنگ صفین از کوفه به جبهه صفین حرکت می کردیم؛ وقتی به سرزمین کربلا رسیدیم، وقت نماز شد، نماز را به جماعت با امام علی علیه السلام خواندیم آن حضرت بعد از نماز مقداری از خاک کربلا را برداشت و بویید و فرمود: «واهاً لک یا تربة لیحشرنَّ منْک قومٌ یدخُلون الجنّة بغیر حسابٍ»: «عجب از تو ای تربت، قطعاً از میان تو جماعتی بر می خیزند و بدون حساب وارد بهشت می شوند».
به جبهه صفین رفتیم و سپس به خانه ام بازگشتم و به همسرم گفتم: «از مولایت ابوالحسن علی علیه السلام برای تو مطلبی نقل کنم». آنگاه مطلب فوق را به او گفتم. پس گفتم: «علی علیه السلام ادعای علم غیب می کند».
همسرم گفت: «ای مرد! دست از این ایرادها بردار، امیرمؤمنان علی آنچه بگوید سخن حقّ است».
من همچنان در مورد این سخن علی علیه السلام در تردید بودم تا آن هنگام که جریان کربلا به پیش آمد. من جزء لشکر عمر سعد به کربلا رفتم؛ در آنجا به یاد سخن امام علی علیه السلام افتادم که به راستی حق بود، از این رو از کمک به سپاه عمر سعد ناراحت بودم. در یک فرصت مناسب در حالی که سوار بر اسب بودم به سوی حسین علیه السلام رفتم و حدیث پدرش را به یاد آن حضرت انداختم حضرت به من فرمود: «اکنون آیا از موافقین ما هستی یا از مخالفین ما؟».
گفتم: «از هیچ کدام، فعلاً در فکر اهل و عیال خود هستم…»
فرمود: «بنابراین به سرعت از این سرزمین بیرون برو؛ زیرا کسی که در اینجا باشد و صدای ما را بشنود ولی ما را یاری نکند، داخل در آتش دوزخ خواهد شد».**کرامات امام حسین، مصطفی محمدی: ص 60. داستانهای عبرت انگیز، سید مهدی شمس الدین: ص 115.***