18 مرداد 1396
700 سال پیش در اصفهان مسجدی می ساختند کار تمام شده بود و کارگران در حال انجام خرده کاری های پایانی بودند پیرزنی از انجا رد میشد . ناگهان پیرزن ایستاد و گفت بنظرم مناره مسجد کج است! کارگران خندیدند ولی معمار با صدای بلند فریاد زد ساکت ! چوب بیاورید .… بیشتر »
نظر دهید »
18 مرداد 1396
آیا ما هم خودمان را به خواب می زنیم؟ مردی وارد پارکی شد تا کمی استراحت کند. کفش هایش را زیر سرش گذاشت و خوابید. طولی نکشید که دو نفر وارد پارک شدند. یکی از آن دو نفر گفت طلاها را پشت آن درخت بگذاریم؟ دیگری گفت نه، آن مرد بیدار است، وقتی ما برویم طلاها… بیشتر »
18 مرداد 1396
آیا ما هم خودمان را به خواب می زنیم؟ مردی وارد پارکی شد تا کمی استراحت کند. کفش هایش را زیر سرش گذاشت و خوابید. طولی نکشید که دو نفر وارد پارک شدند. یکی از آن دو نفر گفت طلاها را پشت آن درخت بگذاریم؟ دیگری گفت نه، آن مرد بیدار است، وقتی ما برویم طلاها… بیشتر »