?حرمت تو را در اين ماه مى شكنند.
? #امام_علی_علیه_السلام :
روزى پيامبر خدا ( در آستانه ماه رمضان ) براى ما خطبه خواند… سپس گريست.
گفتم : اى پيامبر خدا! چه چيزى تو را مى گريانَد؟
▫️ فرمود : «اى على! بر اين مى گريم كه حرمت تو را در اين ماه مى شكنند.
گويا مى بينم تو در حال نماز براى پروردگار خويشى، كه نگون بخت ترينِ اوّلين و آخرين، همو كه برادر پى كننده ناقه قوم ثمود است، برمى خيزد و بر فرق سرت ضربتى مى زند و محاسنت، از خون سرت، رنگين مى شود»
گفتم : اى پيامبر خدا! آيا اين حادثه، در حالت سلامتِ دين من است؟
▫️ فرمود: «در سلامتِ دين توست».
? امالی صدوق : ص ۱۵۵ ح ۱۴۹
▪️ سالروز ضربت خوردن مولا امیرالمؤمنین، حضرت علی سلام الله علیه به پیشگاه حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه و عموم عاشقان و شیفتگان مکتب علوی،تسلیت باد.
#هر_روز_با_قرآن_ونهج_البلاغه | #قرآن | #نهج_البلاغه | #ماه_رمضان | #امام_علی | #شب_قدر
•✾? @twonoor ?✾•
امام علی علیه السلام:
قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ، وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ؛ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْ
ترس(نابجا) با نااميدى مقرون است و کم رويى موجب محروميت است، فرصت ها همچون ابر در گذرند؛ ازاين رو، فرصت هاى نيک را غنيمت بشماريد
حکمت 21 نهج البلاغه
#حکایتهای_شنیدنی
•✾? @Hekayat_shenidani ?✾•
?سنگ حسرت
گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگهایی را زیر پایشان احساس کردند. بزرگشان گفت: اینها سنگ حسرتند. هرکس بردارد حسرت می خورد، هر کس هم برندارد باز هم حسرت می خورد. برخی گفتند پس چرا بارمان را سنگین کنیم؟ برخی هم گفتند ضرر که ندارد مقداری را برای سوغاتی بر می داریم.
وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگهای قیمتی و الماس. آنهایی که برنداشته بودند حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا کم برداشتند.
زندگی هم بدین شکل است، اگر از لحظات استفاده نکینم حسرت می خوریم و اگر استفاده کنیم باز هم حسرت میخوریم که چرا کم. پس تلاشمان را بکنیم که هرچه بیشتر از این لحظات استفاده کنیم.
⇦•کسی که در دنیا صلوات زیاد بفرستد در قیامت جزو کسانی است که حسرت کمتر می خورد.
#حکایتهای_شنیدنی
•✾? @Hekayat_shenidani ?✾•
زنی بد کاره که قبر جسد او را قبول نمیکرد
?علامه حلی (اعلی الله مقامه) در کتاب منتهی المطلب روایت کرده، که زنی زانیه بود، و خیانت آن زن در مرتبه ای بود که اولاد خود را که از زنا متولد می نمود، با آتش می سوزانید، تاکسی از اقربان او به عملش مطلع نگردد، هیچ کس هم از اقوام او به عمل قبیح او مطلع نبود، غیر از مادرش، و روزی خود را با این عمل شنیع می گذرانیدند، تا وقتی که مرگ او را دریافت، وقتی که آن زن را دفن نمودند، زمین جسد او را قبول نکرد، و او را از خاک بیرون می انداخت، مجدداً قبر دیگری درست کرده، و دفن نمودند، باز زمین او را قبول نکرد، و جسدش را بیرو انداخت، دفعه سوم در جایی قبر کندند، همینکه دفن نمودند، قبر او را بیرون انداخت، آشنایان و اقوام او متحر شدند، و به خدمت امام جعفر صادق(ع) آمدند، احوالات او را عرض کردند، امام صادق(ع) متوجه مادر آن زن گشته فرمود: که عمل آن چه بوده مادرش عرض کرد: عمل دخترش بسیار بد بوده است. حضرت فرمود: سبب قبول نکردن زمین، جسد این زن را، این است که زن فرزندان خود را که مخلوق حکیم بودند! به عذاب قهار که آتش است معذب نموده است، چاره او این است که قدری از تربیت طاهره سید الشهداء(ع) را با او دفن کنید، وقتی که اقوام آن زن چنان کردند، زمین او را قبول کرد
?کشکول النورج، ج، کتاب منتهی المطالب به نقل از داستانهایی از انوار آسمانی، ص95.
#حکایتهای_شنیدنی
•✾? @Hekayat_shenidani ?✾•