تقوا سپر انسان است
تقوا سپری است که نمیگذارد انسان، خوبیهای خدا را به خود نسبت دهد یا بدیها و نواقص خود را به خدا؛ همان که در قرآن آمده است: “ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ…". [1] اهل تقوا هرچه پیش آید، میگویند: «خیر است»؛ “قالُوا خَيْراً". راضی به قسمتشان هستند و از هرچیز، سهم تعین نفسشان را میگیرند. نه اینکه اگر خدا تابع امیالشان بود، عاشقش باشند و وقتی ابتلایی خلاف میلشان پیش آمد، از او گلهمند و دلسرد شوند. ازاینرو در دنیا علیرغم سختیهای ظاهری، درونشان راحت و نیکوست و فردا نیز ظهور این آرامش را میبینند.
آنها در دنیا چنان از خواستهای خود کنار رفته و از خود سلب اختیار کردهاند که در آخرت، تامّالاختیار شدهاند و هرچه بخواهند، برایشان فراهم است؛ “لَهُمْ فيها ما يَشاؤُنَ". چون اختیارشان مطابق اختیار خدا شده و اختیار خدا تامّ است و محدودیت ندارد. برای همین وجودشان امنیت محض است و ملائکه که چنین حالی را میبینند، به آنها سلام میکنند:
“الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.” [2]
کسانی که ملائکه نفسشان را توفّی میکنند، درحالیکه طیّب و طاهرند؛ میگویند: «سلام بر شما؛ به سبب آنچه عمل کردید، به بهشت وارد شوید.»
خداوند بین این دو گروه فرق نگذاشته و به هردو لطف کرده است؛ اما متقین استفاده نمودهاند و گروهی در اثر عدم استفاده، به نفس خود ظلم ورزیدهاند؛ چنانکه آیۀ بعد میفرماید: “…وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ". [3]
“إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً.” [4]
همانا کسانی که به خود ظلم کردهاند، ملائکه جانشان را میگیرند؛ میگویند: «در چه بودید؟» میگویند: «ما در زمین به استضعاف کشیده شدیم.» ملائکه میگویند: «مگر زمین خدا وسیع نبود؟ هجرت میکردید!» پس جایگاهشان جهنم است و چه بد جایگاهی است!
گویی چنان عجیب و غریب میشوند که حتی ملائکه هم از تعینشان تعجب میکنند که: «مگر کجا بودید؟!» میگویند: «مستضعف بودیم!» البته منظورشان توسریخور است؛ یعنی در دینشان سست بودند و با هر فشاری که میرسید، پا پس میکشیدند. حال آنکه زمین خدا وسیع بود و هر شرایطی برای عروج انسانی نامساعد میشد، شرایط دیگری برایشان فراهم بود. خدا به هر راهی میخواست آنان را به راه بکشد و رذایلشان را بگیرد؛ گاه با جمال و گاه با جلال، گاه تشویق و گاه تنبیه، با امتحانهای گوناگون، در خواب، از زبان دیگران و… . اینها همه، سپاهیان خدا برای تن دادن آنها به مرگ اختیاری بودند؛ اما نپذیرفتند و برای همین، فردا هم سپاهی از ملائکه باید بیایند تا آنان را به زور ببرند.
……….
[1] سورۀ نساء، آیۀ 79: هرچه خوبی به تو برسد، از خداست و هرچه بدی برسد، از نفست است.
[2] سورۀ نحل، آیۀ 32.
[3] سورۀ نحل، آیۀ 33: و خدا به آنان ظلم نکرد، اما خودشان به نفسشان ظلم نمودند.
[4] سورۀ نساء، آیۀ 97.