حضرت علی (ع) در سیره نظری و عملی امام خمینی (قدس سره)
حضرت علی (ع) در سیره نظری و عملی امام خمینی (قدس سره)
مجله پاسدار اسلام آذر1379، شماره 228
24
فروغ فروزان
حضرت علی (ع) شخصیت بی بدیلی است که حکمت الهی - میمون ترین فرصتها را با سرنوشت او پیوند می زند: در خانه کعبه دیده به جهان می گشاید و در منزل خاتم رسولان و واپسین فرستاده پروردگار عالمیان پرورش می یابد و در طول زندگی مصداق راستین آیه شریفه «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون » (1) می گردد، زیرا در همه حال به عبادت مشغول بوده و در تمامی صحنه های زندگی اعم از خانه، مزرعه، نخلستان، مسند زمامداری و میدان کارزار در محضر خدا حضور داشته است . به اعتراف دوست و دشمن این ستاره درخشان آسمان امامت و ولایت در طول حیات بابرکت خود ویژگیهای متعالی را در وجود خویش تجسم عینی بخشید و سرانجام، در محراب عبادت به شهادت رسید و بدین گونه رستگاری را در آغوش کشید .
سخن گفتن از چنین وجود ملکوتی که دوستان از هراس، فضایلش را مخفی کردند و دشمنان به دلیل کینه و حسد از وصف مکارم و فضایلش امتناع نمودند، کار ساده ای نمی باشد . او بیست و پنج سال سکوت کرد و خودخواهیها، نقشه های حیله گرانه و برخی ناملایمات و دشواریها را تحمل نمود تا نیروهای خودی را برای محو دشمن مشترک بسیج کند و توان صفوف مسلمین را برای درهم پیچیدن طومار مشترک و الحاد و رذالت تقویت نماید، اما با وجود اینکه در این سکونت پرمعنی و خاموشی خردمندانه درسهای زیادی نهفته است و حقایق ارزنده و آموزنده ای در خود دارد، متاسفانه هم شیعیان سکوت نموده و هم پژوهشگران اهل سنت از آن عبور کرده اند و این وضع موجب شده که بزرگترین تجلی علی و میزان وارستگی، فداکاری و جانبداری وی از حقیقت در این دوره نسبتا طولانی، بر اذهان و افکار مردم روشن نباشد; حتی آن دوره بیست و سه ساله که این جانشین راستین حضرت محمد (ص) برای اعتلای ایمان و معنویت در جامعه آغشته به کفر و جهل و شرک، مشعل توحید را روشن کرد و در حمایت از آیین نبوی و سنت محمدی وظایفی خطیر را عهده دار گردید و ناگوارترین شرایط را به جان خرید و از یاری دین و سپاه حق لحظه ای دریغ نورزید، آن گونه که شایسته و بایسته است بر تشنگان معارف معرفی نشده است .
علی (ع) کسی است که بدون تردید دین حق را برپا می داشت و به طور آشکار به احکام و فرایض حکم می فرمود; همان کسی که پس از پیامبر بهترین مردم بود . (2) او قریب به پنج سال به منظور تحقق عدالت و گرفتن انتقام مظلوم و استقرار حق و نابودی باطل (در چهره های گوناگون) حکومت کرد، سیمای پرواز و رمز علی (ع) با آن جاذبه ها و دافعه هایی که از چشمه اخلاص و ایمانش سرچشمه می گرفت، موجب گردیده که دانشوران و عالمان تنها به پرتوی از این فروع درخشان اشاره کند و از دریای صفات و کردار پسندیده اش به قدر تشنگی بنوشند .
جرج جرداق، نویسنده مسیحی در مورد شخصیت الهی می نگارد: ای دنیا! تو را چه می شد اگر تمام نیروهای خود را بسیج می کردی و در هر عصر و زمانی بزرگمردی به نام علی (ع) را بدان عقل و قلب و زبان و بدان ذوالفقارش به انسانیت عطا می کردی . (3)
ابن ابی الحدید معتزلی مذهب می نویسد: فضایل آن حرت چنان عظمت، شکوه و اشتهاری دارد که نمی توان متعرض بیانش شد یا به تفصیل آن پرداخت و سخن گفتن درباره اش مثل این است که بخواهند درباره پرتو روز درخشان یا فروغ ماه تابان سخن گویند که بر هیچ کس پوشیده نیست . (4) به قول میخائیل نعیمه: قهرمانهای امام علی (ع) به میدان رزم محدود نمی گردد، بلکه او در روشن اندیشی، پاکی وجدان، فصاحت بیان و کلام، عمق و ژرفای انسانیت، شور و حرارت ایمان، بلندی همت و فکر، حمایت از رنجدیده ها در برابر جفاکاران و فروتنی در مقابل حق و هر کجای دیگر که تجلی کند نیز قهرمان بود . و شیخ محمد عبده خاطر نشان می کند: قطع نظر از سخنان علی (ع) به طور کلی روح آن امام همام وسیع، همه جانبه و چند بعدی است و همواره به این خصلت ستایش گردیده است; در محراب عبادت می گرید و در میدان نبرد خندان است . سربازی است قاطع، اما رهبری است مهربان با رقت قلب . حکیمی است ژرف اندیش، فرماندهی لایق، معلمی است که به فصاحت خطبه می خواند و قاضیی است که در عین حال نویسنده هم می باشد، زمامداری است که کشاورزی هم می کند . او انسان کاملی است که بر تمامی دنیای روحی بشریت احاطه دارد . (5)
عطوفت و معرفت
در میان عالمان شیعه و پرواپیشگان پرمایه این مذهب، حضرت امام خمینی (قدس سره) درخشندگی ویژه ای دارد; زیرا این عبد صالح خداوند توانست در پیروی از فرامین قرآنی و منابع روایی بر همگان و همگنان خویش سبقت گیرد و سیره خویش را به شیوه زندگی پیشوایان راستین نزدیک نماید و بر حضرت علی (ع) تاسی جوید و خود اسوه ای برای جویندگان معارف و احکام گردد . این بزرگمرد تاریخ تشیع از سلاله پاک رسول خدا (ص) بود که در بوستان ذریه خاندان عترت و طهارت چون گلی شکفت و وجودش جهانی را معطر ساخت . آن الگوی وارستگی دروازه معرفت را گشود، شمشیر حق را از نیام برکشید و فوج باطل و قوم ظالم را بر خاک مذلت نشانید و بیرق ایمان را بر بام اقالیم قبله برافراشت . این خون غیرت و حمیت که در رگهای جوانان جهان اسلام در حال جوشش است، از برکت انفاس قدسی اوست . آن وجود بابرکت از دوران کودکی دل به محبت خاندان عصمت و طهارت سپرد، اما این عشق آتشین که از معرفتی عمیق نشات می گرفت، با اطاعت از فرامین ائمه که در واقع دستورات خداوند است توام بود . امام خمینی کوشید تا تجسمی از سیره حضرت علی (ع) را در زندگی خویش به نمایش بگذارد و از این رهگذر، موفق گردید قوی ترین تاثیر را در عرصه های علمی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی بروز دهد . او برای تبلیغ دین و معرفی فرهنگ قرآن و نهج البلاغه به زبان و بیان اکتفا نکرد، بلکه از طریق تهذیب و تزکیه به درجه ای رسید که اعمال و رفتارش خود معرفی راه حضرت امیرمؤمنان (ع) بود . بسیاری از خصوصیات امام خمینی الهام گرفته از شیوه حضرت علی (ع) است که پرتوهایی از این خورشید درخشان را در اذهان زنده می نماید . در منابع تاریخی آمده است که حضرت علی (ع) با دشمن به شدت و با خشونت رفتار می کرد و در برابر باطل هیچ گونه ملایمت و مدارا نداشت; ولی وقتی به شخص ناتوانی برخورد می کرد، در نهایت عطوفت وی را مورد نوازش قرار می داد . امام خمینی نیز در ستیز با دشمنان بدون آنکه هراسی به دل راه دهد، برخوردی قاطع و سخت داشت، اما در ضمن چنین شدت و صلابتی، وقتی با مردم عادی، خصوصا بینوایان و محرومان رو به رو می شد، مهربانی خصای در وجودش هویدا می گردید .
امام خمینی در معرفی این بعد از سیره حضرت علی (ع) می گوید: «شخصیت این مرد بزرگ که امام امت شد، شخصیتی است که در اسلام و قبل از اسلام و بعدها هم کسی مثل او نمی تواند سراغ کند، یک موجودی که امور متضاد را در خودش جمع کرده [بود] . کسی که جنگجوست اهل عبادت نمی شود، کسی که قوه بازو می خواهد داشته باشد اهل زهد نمی تواند باشد، کسی که شمشیر می کشد و اشخاصی را که منحرف اند درو می کند، این نمی تواند که عاطفه . . . داشته باشد . . . . در عین حالی که غذای او از نان و سرکه و زیت یا نمک بیرون نبوده است; در عین حال قدرت بدنی آن طور . . . است . دری را که از خیبر ایشان کنده است و چندین ذراع دور انداخته است چهل نفر نمی توانستند بلندش کنند . . . آدمی که جنگجوست به آن طور که جنگجویان بزرگ را، دلاوران بزرگ را، به هزیمت وامی دارد و می فرماید: اگر تمام عرب یک طرف باشند به من هجوم کنند من پشت نمی کنم! این آدم در عطوفت آن طور است که وقتی یک خلخال از پای یک زن یهودی ربوده اند می فرماید که مرگ برای انسان آسان است . . .» (6)
در جای دیگر امام خمینی خاطر نشان می نماید: «حضرت امیرالمؤمنین (ع) بعد از اینکه دست دو نفر دزد را قطع می کند، چنان نسبت به آنان عاطفه و محبت نشان می دهد و معالجه و پذیرایی می کند که از مداحان حضرت می شوند . (7)
با این همه عاطفه، روزی هم شمشیر می کشد و افراد مفسد را با کمال قدرت از پا درمی آورد، معنای عدالت همین است .» (8)
آری، حضرت علی (ع) فرمانروایی است که به خود اجازه نمی دهد به احدی ستم شود و حتی پا را از امور مربوط به انسانها فراتر می نهد و می فرماید: اگر چنانچه همه تعالیم دنیا را به من بدهند که بخواهند دانه ای را از دهان مورچه ای بگیرم این را ستم می دانم و نمی کنم . (9) به اعتقاد امام خمینی افراد بشر قادر نخواهند بود چنین حکومتی را تحقق بخشند، ایشان می افزایند: «ما آرزوی یک همچو حکومتی داریم، یک حکومت عادل که نسبت به افراد رعیت علاقه مند باشد، عقیده اش این باشد که باید من نان خشک بخورم که مبادا یک نفر در مملکت من زندگیش پست باشد، گرسنگی بخورد . (10) امام خمینی تاکید می فرمایند: «حضرت علی (ع) مظهر عدالتو رحمت الهی است و عدل خداوند در چهره تابناک حضرت علی بن ابی طالب (ع) ظاهر شده است .» در ادامه توصیه می کنند که مسؤولین و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی در برخورد با مردم برای اجرای عدالت و بروز عطوفت به حضرت علی (ع) اقتدا نمایند . (11)
البته همان گونه که در منابع اسلامی آمده و حضرت امام خمینی هم اشاره فرموده اند، قاطعیت و صلابت حضرت علی (ع) هم خود رحمتی می باشد، در یکی از روزها که شخصیتهای نظام جمهوری اسلامی ایران خدمت امام شرفیاب شدند و مهمانان خارجی هم حضور داشتند، حضرت امام طی بیاناتی خطاب به میهمانان خارجی خاطرنشان ساختند: نخست اینکه جمهوری اسلامی را آنچنانکه می بینید برای مردم کشورتان بازگو کنید . برای مردم بگویید که قتال هم رحمت است و رحمت خدا بر آنان است . (12)
خروش تقدس
حضرت علی (ع) نه از زیادی نیروهای مخالف هراس داشت و نه از قلت نیروهای خودی واهمه ای بروز می داد، در هر شرایطی که پیش می آمد و مقتضیاتی که ایجاب می نمود، می کوشید در حمیت احیای حق و اجرای عدالت و گسترش فضیلت بکوشد و برایش تفاوتی نمی کرد که این فعالیتها را در زمان زمامداری یا غیر آن انجام می دهد . امام خمینی در فراز یکی از بیانات خود گفته اند: «علی بن ابی طالب (ع) همه عالم اگر کافر می شدند به حال او فرق نمی کرد، جز غصه خوردن به اینکه چرا اینها دارند خلاف می کنند و الا در مشی او هیچ تغییری نمی کرد، آن روزی که تو خانه نشسته بود، با آن روزی که یک خلافت دارای آن وسعت که ایران یک جزئش بود تا مصر و در حجاز همه اینها تحت سیطره بود و از اروپا هم یک مقداری . هیچ فرقی در حال روحیش نبود روح الهی بود . روح الهی در آن فرق نمی کند که یک جمعیت کمی تحت نظر او باشد یا یک دنیا باشد حال روحی او فرق نمی کند، او موظف است عدالت کند، می تواند با این چهار تا که هست عدالت بکند و اگر توانست با همه جا، همه جا عدالت را گسترش می دهد . . .» (13)
امام خمینی نیز در خصوص ارزشهای دینی، مقدسات مذهبی و رعایت حریم الهی به حق تعصب و غیرت داشت و به دلیل همین ویژگی، مبارزه با استبداد و استکبار را در راس برنامه های خود قرار داد و این حرکت را وظیفه ای دینی و شرعی تلقی کرد و نه شکست و کمی نیروها و حامیان، او را ناامید نمود و نه پیروزیها و کثرت طرفداران در او غرور ایجاد می نمود . سیاست حضرت علی (ع) در بیرون راندن دشمن اصلی از صحنه چنین بود که آن حضرت به کمی سپاه خود و زیادی قشون معاویه فکر نمی کرد و تحت هیچ شرایطی اجازه نمی داد که آن فروغ امامت از مواضع اصولی دست بردارد، امام خمینی نیز فریاد زد: هیهات که خمینی در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن و عترت رسول خدا و امت محمد و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره گر صحنه های ذلت و حقارت مسلمانان باشد . . . قدرتها و نوکران آنها مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها بماند به راه خود . . . ادامه می دهد» (14) امام در این مسیر پرخوف و خطر هیچ تزلزلی به خود راه نداد و از چنان اقتداری برخوردار بود که حوادث پرتلاطم نتوانست در وجود او لرزشی ایجاد کند و در سخت ترین شرایط و آشفته ترین رخدادها در امام یک نشاط درونی و آرامش واقعی قابل مشاهده بود و به همین دلیل، می توانست بر دیگران تاثیر بگذارد، و امیدوارشان کند . در روایتی هم آمده است: مومن به سوی مومن آرامش می گیرد چنانچه تشنه با آب سرد آرامش را به دست می آورد . (15) در تصمیم گیریهای نهایی به تنهایی اقدام می کرد و به هیچ عنوان در مقابل معاندین و زورمداران ملایمت نشان نمی داد . به همین دلیل، نویسنده ای اعتراف می کند: . . . او [امام خمینی] از آن روز که پا به میدان گذاشت و با حکومت فساد و بیداد به ستیز پرداخت، نه تنها برای یک لحظه و یا در یک مرحله از مراحل بی شمار جهاد پای سرسختی و استقامت سست نشد، بلکه هر روز سخت تر و استوارتر و قاطع تر گردید . (16)
حضرت علی (ع) تعداد قابل توجهی از دانشوران و پارسایان و فداکاران را تربیت کرد که در میان آنان جمعی از شخصیتهای معنوی چون کمیل بن زیاد، میثم تمار، اویس قرن و رشید هجری درخشندگی دارند، برخی دیگر از پیشتازان اولیه علوم اسلامی محسوب می شوند و عده ای مصادر اولیه علم فقه، کلام، تفسیر، قرائت و . . . . می باشند . (17) امام خمینی نیز یاران فداکاری پرورش داد که تنها در میان اصحاب پیامبر و حضرت علی (ع) می توان مثل آنان را یافت . تحمل شدیدترین شکنجه ها، سختیهای توان فرسا و رسیدن به فیض عظیم شهادت از مختصات عامیان اوست ; کسانی که با استواری و صلابت وصف ناپذیر خود، خاطره یاران نخستین امام را در اذهان زنده کردند .
امام خمینی در حوزه درسی خویش شاگردانی را تربیت کرد که در عرصه های گوناگون علمی، سیاسی و اعتقادی در دفاع از حریم تشیع، به همراه امام از ارزشهای معنوی صیانت کردند و برای محو ظلم و جهل جدیت داشتند; این افراد چون منظومه نورافشانی هستند که در آسمان فضیلت به درخشندگی پرداخته و فضایی سرشار از معنویت را برای علاقه مندان به دیانت به ارمغان آورده اند . تاثیر نفس امام در جلسات علمی و اخلاقی بسیار شگفت بود و شاگردان را منقلب می نمود . (18) در واقع می خواست ضمن تعلیم دانشهایی که مورد نیاز جامعه و مکارم اخلاقی همچنین مبارزه با آفات نفسانی، زمینه های فکری تربیتی لازم را برای ستیز با عواملی که مانع شکوفایی فضایل هستند پدید آورد .
جامعیت در اندیشه و عمل
حضرت علی (ع) در اندیشه و عمل جامعیت داشت و در تمامی ابعاد انسانی امتیازات فوق العاده و برجسته ای داشت . به همین دلیل، طوایف گوناگون فکری و صنفی و فرقه های گوناگون کوشیده اند خودشان را به آن حضرت نزدیک نمایند، اما آنچه که در وصف این بزرگوار گفته اند بخش اندکی از آن چیزی است که او بوده است . غالبا مسایل که این افراد درک کرده و می نمایند و به پیشگاه مولا علی (ع) عرضه می دارند، آن حقیقت متبلور در شخصیت علی (ع) و متحقق در سیره آن فروغ ولایت را نمی تواند حداقل در سطح مورد قبولی ترسیم نماید . از این جهت امام خمینی خاطر نشان ساخته اند: «[حضرت علی (ع)] وصف کردنی نیست، آنچه که وصف کرده اند از او، دون شان اوست و آنچه شعرا و عرفا و فلاسفه و دیگران درباره او گفته اند، شمه ای از آن چیزی است که او هست . . . لهذا باید در پیشگاه مبارک ایشان عذرخواهی کنیم که ما قاصریم و نمی توانیم بیان کمال شما را بکنیم . . . .» (19)
به اعتقاد امام خمینی همان گونه که قرآن بر جوامع انسانی نازل شده و به سطحی رسیده که ما اکنون آن را به صورتی مکتوب مشاهده می کنیم، حضرت علی (ع) هم چنین بوده است و البته این امر بدیهی می باشد که این دو امانت نفیس - یعنی قرآن وعترت - که رسول اکرم (ص) در میان امت مسلمان باقی نهاد، (20) همان گونه که از هر گونه اشتباه و معصیت مصون هستند و تا روز رستاخیز با یکدیگر پیوندی ناگسستنی دارند، به یکدیگر نیز شبیه هستند; به همین دلیل امام خمینی می فرمایند: «. . . حضرت امیر (ع) . . . هم از وجود مطلق تنزل پیدا کرده است، از وجود جامع تنزل پیدا کرده است و آمده است پایین تا رسیده است به عالم طبیعت . . .» . (21) ایشان در جای دیگر یادآور شده اند: «. . . او [حضرت علی (ع)] یک موجودی بوده، معجزه ای، جمع مابین تضاد، جمع بین همه ضدها را کرده بود، یک آدم در قدرت، آن طور که به حسب نقل از این طرف می زد دو تا می کرد در جنگ می زد می کشت تمام کسانی که بر ضد اسلام بودند . از آن طرف، آدم زاهد، یک آدم عابد [بود که] تا صبح بنشیند نماز بخواند . آدم زاهد و عابد اهل جنگ نیست، آدم جنگجو هم بیشترش اهل زهد و تقوا و امثال ذلک نیست . جمع می کرده او بین همه! ماها نمی توانیم، اما می توانیم اقتدا کنیم به او تا حدودی . . .» . (22)
امام خمینی نیز در این ویژگی به امیرمومنان (ع) شباهتهایی داشت و در زمره آنانی بود که در جمع کردن کمالات، فضایل و علوم، ویژگی منحصر به فردی را در خویشتن پدید آورد، بوده; زیرا در حالی که از روح لطیف و شخصیتی عاطفی برخوردار بود، در صحنه مبارزه چنان می خروشید که از سخن و کلامش لرزه بر اندام خصم می افتاد و آن چنان با قاطعیت سخن می گفت که قوی ترین قدرتها از واکنش قهرآمیزش می هراسیدند . در همین حال، چون به عرفان می پرداخت از قوت کلامش متحیر می ماندند، در همان زمانی که در برابر امریکا ایستاد و فرمود: «امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» خطبه عقد برای دو زوج جوان جاری می نمود و دست عطوفت بر سر کودکان می کشید، و آن روحی که فرمان به نبرد با استکبار می داد . گاهی پدر یک شهید با بچه ای، به گریستن وادار می نمود . اگرچه در فقه و عرفان صاحب نظر بود و در این دو رشته تالیفات گران سنگ از خویشتن بر جای نهاد و هیچ گاه این دو را درهم ادغام نمی نمود، لذا روح عارفانه هرگز او را از تعبدی که حتی یک فرد عادی دارد دور نساخت . در عراق حتی یک شب زیارت بارگاه مطهر حضرت علی (ع) را ترک نکرد، اما در همان حال به سعدون شاکر، رئیس سازمان امنیت عراق، فرمود: من از آن سیدهایی نمی باشم که زیارت وظیفه ام را از یاد ببرد! اگرچه از باب استحباب و شفا تربت حضرت امام حسین (ع) را می خورد، اما شجاعت و شهامت آن سالار شهیدان در رگهای او جاری و ساری بود . (23)
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای فرموده اند: «. . . آن بزرگوار قوت ایمان را با عمل صالح و اراده پولادین را با همت بلند و شجاعت اخلاقی را با خرم و حکمت و صراحت لهجه را با صدف و متانت و صفای معنوی و روحانی را با هوشمندی و کیاست و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت و ابهت و صلابت رهبری را با رقت و عطوفت و خلاصه بسی خصایص نفیس و کمیاب و . . . را با خود هم داشت . . .» (24)
امام در فقاهت بی مانند و در فلسفه بی همتا بود و فقیه دوران و فیلسوف زمان خوانده می شد . (25)
امام وقتی بر مسند فقاهت می نشست، فقیهی توانا بود; چنانچه گویی تمام عمرش را در این دانش صرف کرده است و چون بر جایگاه تدریس اصول قرار می گرفتند به نظر می رسید انسانی است که در این راه تلاشهای زیادی کرده و در نتیجه اصول گرایی به تمام معنا است . و چون برای موعظه و نصایح اخلاقی لب به سخن می گشود .
شنونده تصور می کرد تمامی لحظات عمر شریف ایشان در سیر و سلوک، اعمال صالح، رعایت احکام و روی آوردن به مستحبات و اجتناب از مکروهات سپری شده است; ولی وقتی تمام فضایل ایشان را آدمی در کنار هم در وجود آن روح قدسی مشاهده می کند، درمی یابد ک این فرد عبد صالح خداوند است، کسی که نه تنها تخصص و مهارت در علوم گوناگون رنگ خاصی به او نبخشیده، بلکه برای رسیدن به عالی ترین هدف خود در این دانشها را به عنوان ابزار و وسیله به کار می برد . (26)
خلاصه اخلاص
ویژگی بارز حضرت علی (ع) در عرصه های سیاسی و میدانهای کارزار، فضیلت روحی، معنویت و اخلاص است . حضرت امام خمینی به این جهت امام اول تاکید داشت و می فرمود: «. . . ضربت علی (ع) [در جنگ خندق] که افضل از عبادت ثقلین است . (27) نه به واسطه همان صورت دنیایی عمل بوده که کسی دیگر اگر آن ضربت را زده بود باز افضل بود، گرچه به ملاحظه موقعیت مقابله کفر و اسلام خیلی انجام این عمل مهم بوده که شاید شیرازه لشکر اسلام از هم پاشیده می شد، ولی عمده فضیلت و کمال عمل آن حضرت به واسطه حقیقت خلوص و حضور قلب آن حضرت بوده و در انجام این وظیفه الهیه; لهذا مشهور است که وقتی غضب بر آن حضرت مستولی شد به واسطه جسارت آن ملعون، از کشتن او خودداری فرمود تا آنکه عمل به هیچ وجه شایبه انیت و جنبه یلی الخلقی نداشته باشد . با آنکه غضب آن ولی الله مطلق غضب الهی بود . ولی باز عمل را خالص فرمود از توجه به کثرت و یکسره خود را فانی در حق فرمود و عمل به دست حق واقع شد و چنین عمل در میزان سنجش برنیاید . . .» (28)
امام در تاریخ هفدهم تیر ماه سال 1364 طی بیاناتی در جمع وعاظ و روحانیون تهران، به این موضوع اشاره فرمودند و یادآور شدند: «. . . این ضربه، ضربتی بود که از روح امیرالمؤمنین (ع) سرچشمه گرفته بود . همه ایامی که ضربت می زد فضیلتش بالاتر از همه بود; برای اینکه قلب، قلب الهی بود، قلبی بود که غیر از خدا در او راه نداشت، ضربتی که از آن قلب سرچشمه بگیرد، تصمیمی که از آن قلب سرچشمه بگیرد، این ارزشش همان است که فرموده است افضل از همه چیزهایی که در عالم واقع شده است .» (29) امام خمینی در سیره عملی خود کوشید با تزکیه، عبادت و پارسایی راه اخلاص را بپیماید و خود را به امیرمؤمنان نزدیک نماید . بین اعمال و نیات او هماهنگی کامل وجود داشت و ارتقای معنویش به شکلی بود که تمامی تلاش و همت والای خود را به کار گرفت تا در مزرعه اعمال و رفتار هیچ بذری جز خشنودی خدا نباشد و با آنکه بر جهانیان چون آفتاب واضح است و همگان بر این حقیقت اعتراف کرده اند که امام خمینی از آغاز مبارزات تا زمانی که در قید حیات بودند محور تمامی کوششهای مبارزان و قیام کنندگان بر علیه باطل بوده اند و آن حرکت مقدس عمومی که چون سیل خروشان بساط ستم و استکبار را بر کند، به برکت وجود اوست . امام بارها نقش خود را در این نهضت مقدس ناچیز جلوه می داد و ارتباطش با مردم عادی از حالت معمولی گذشته و به عشق آتشین مبدل گردیده بود . همین حالات توام با اخلاص موجب گردید که چشمه های حکمت از قلب امام بر زبانش جاری گردد و مطالب مطابق با واقعیت را که حتی فکر انسانهای متفکر به آنها نمی رسد، خداوند بر دل و ذهنش وارد نماید . حضرت آیت الله العظمی محمد علی اراکی خاطر نشان ساخته بود: ما در مدت پنجاه سال که با این شخص بزرگ آشنایی پیدا کردیم، جز تقوا، سخاوت، شجاعت، شهامت و بزرگی نفس و قلب و کثرت دیانت و جدیت در علوم عقلی و نقلی در او نیافتیم و ندیدیم . این مرد قد مردانگی علم کرد و در مقابل کفر ایستادگی نمود و ید غیبی هم با او همراهی نمود . او مانند جدش علی بن ابی طالب (ع) است، داستان عمر بن عبدود را شنیده اید، با آن نعره هایی که از حلقوم وی بیرون می آمد که همه اصحاب پیامبر را در روز جنگ به یک لقمه عرض می کرد و چنین به نظرش کوچک می آورند . بسیار مغرور به قوت و شجاعت خودش بود، همه اصحاب رنگ از صورتشان پریده بود و خود را باخته بودند . مرتب نعره می زد و مبارزه می طلبید تا اینکه پس از چند بار که حضرت امیر بلند شد و پیامبر اجازه نفرموده، اجازه میدان دادند . آن ملعون قریب هشتاد سال داشت و حضرت امیر بیست ساله بودند . اما ایشان به یک ضربت آن غول شجاعت را بر زمین انداختند، یک چنین جراتی را خداوند به حضرت امیر (ع) داده بود . حالا فرزندش [امام خمینی] نیز این طور است، این همه عمر بن عبدوها در دنیا نعره می زنند، ولی ابدا از آنان واهمه ای ندارد . (30)
پرورش یافته ای پرمایه
وجود مقدس امیرالمؤمنین (ع) با آن فضایل و مکارم فوق العاده و غیر قابل وصف، پرورش یافته مکتب حضرت رسول اکرم (ص) است و همان گونه که آن خاتم رسولان معلم بشریت است، بعد از او حضرت علی نیز معلم انسانها خواهد بود . امام خمینی پس از وصف ویژگیهای شگفت انگیز حضرت علی (ع) می افزاید: «اگر چنانچه پیغمبر اسلام (ص) غیر از این موجود تربیت نکرده بود، کافی بود برایش اگر چنانچه پیغمبر اسلام مبعوث شده بود برای اینکه یک همچو موجودی را تحویل جامعه بدهد این کافی بود . . . البته کس دیگری به پای او نخواهد رسید .» (31)
امام خاطر نشان نموده است: «پیغمبر می خواست همه مردم را علی بن ابی طالب کند، ولی نمی شد و اگر بعثت هیچ ثمره ای نداشت الا وجود علی بن ابی طالب . . . این هم توفیق بسیار بزرگی بود .» (32) و در فرازی از یکی از پیامهای خود می نویسد: «صلوات اسلام بی پایان به رسول اعظم که چنین وجود الهی را در پناه خود تربیت فرمود و به کمال لایق انسانیت رسانید و سلام و درود بر مولای ما که نمونه انسان و قرآن ناطق است و تا ابد نام بزرگ او باقی است و خود الگوی انسانیت و مظهر اسم اعظم است .» (33) در همین پیام، امام به این حقیقت اشاره دارد که علی (ع) حقیقت ناشناخته ای است که با شناختهای محجوب و مهجور نمی توان پی به وجودش برد . سپس معرفیهایی که دانشمندان، عارفان و اهل فلسفه با تمامی دانش ارجمندشان درباره حضرت علی (ع) به جامعه عرض کرده اند، کافی ندانسته و افزوده است: «کدام شخصیت است که می تواند ادعا کند از خردسالی تا آخر عمر رسول اکرم (ص) در دامن و پناه و تحت تربیت وحی و حامل آن بوده است، جز علی بن ابی طالب (ع) که وحی و تربیت در اعماق روح و جان او ریشه دوانده؟ پس او به حق عبدالله است و پرورش یافته عبدالله اعظم . و اما کتاب نهج البلاغه که نازله روح او برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیت و در حجاب خودخواهی، معجونی است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی و اجتماعی . . .» . (34) اما باید متوجه این واقعیت بود که آن امامی که گوینده خطبه های متعدد و چندین هزار کلمات قصار است، در زمان حضرت رسول اکرم (ص) مهر خاموشی بر لب داشت و با رحلت رحمت عالمیان خصوصا در دوران زمامداری خود با غرش قابل تحسینی از طریق خطبه های خردمندان و سخنان حکیمانه خود، دلها را تسخیر نمود و کاخها را لرزانید و در دل خصم هراس افکند و در اعماق قلوب محرومان صالح بذر امید و اعتماد و نشاط باشید . آن سکوت وظیفه بود، چنانچه شکستن آن مهر خاموشی نیز جزو وظایف آن فروغ فروزان به شمار می رفت . امام خمینی نیز در دوران زعامت حضرت آیت الله العظمی بروجردی سکوت با شکوهی اختیار نمود که تا زمان رحلت آن مرجع عالیقدر (یعنی شوال سال 1380 ه . ق مطابق فروردین سال 1340 ه . ش) ادامه یافت . در این دوران ایشان به تدریس، تالیف، سعی در تهذیب نفوس و تذکر به مراجع، خصوصا به مرحوم آیت الله بروجردی پرداختند، زیرا امام مشارالیه را زعیم جهان تشیع می دانست و از این جهت، اگر اعتراض بر رفتار مخالفان اسلام داشتند به حضرت آیت الله بروجردی منتقل می نمودند تا آن مرجع بزرگ اعتراض مذکور را مطرح نماید . (35)
با رحلت آیت الله بروجردی امام احساس نمود که در این خلاء وجودی تا مشخص شدن مرجع بعدی امکان دارد که رژیم ستم شاهی برنامه هایی منفی را به اجرا بگذارد که به زیان اسلام تمام شود، لذا اعلامیه ای داد که مورد توجه مردم قرار گرفت . از این زمان، فعالیت سیاسی و مبارزات عمیق و ریشه دار امام خمینی شکل جدی و قاطعی به خود گرفت و تصمیم او بر آن بود که با تحرکات دستگاه استبداد مقابله کند . نخستین اعلامیه امام درباره انجمنهای ایالتی و ولایتی صادر شد که اولین گام ایشان در مسایل سیاسی بود، آن هم رخ به رخ شاه و دستگاه طاغوتی (36) و بدین گونه روح الله روشن ضمیر عصر حاضر، با عصا و ید بیضای موسوی و حکمت مصطفوی و شجاعت علوی به رهایی مظلومان و محرومان کمر همت بست و دل آنان را به نور امید روشن ساخت و به آدمیان کرامت، به مؤمنان عزت، به مسلمین اقتدار و ابهت و به دنیای خفته در جهل و بی خبری مادیت، معنویت عطا فرمود .
پی نوشت ها:
1 . قرآن کریم، سوره ذاریات، آیه 56 .
2 . مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، ص 35 .
3 . امام علی صدای عدالت انسانی، ترجمه سید هادی خسروشاهی (چاپ تهران، فراهانی)، ج 1، ص 69 .
4 . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، مقدمه مؤلف .
5 . نهج البلاغه صبحی صالح، مقدمه .
6 . تبیان، دفتر دوازدهم (سیمای معصومین در اندیشه امام خمینی)، ص 206 - 207 .
7 . نک: فروع کافی، ج 7، ص 264 .
8 . ولایت فقیه، امام خمینی، ص 73 - 74 .
9 . نک: نهج البلاغه، خطبه 15 .
10 . صحیفه نور، ج 5، ص 29 .
11 . ماخوذ از بیانات امام در جمع اعضای سپاه پاسداران (صحیفه نور، ج 12، ص 130)
12 . روزنامه کیهان، ش 16947، ص 13 .
13 . تبیان، دفتر دوازدهم، ص 226 .
14 . صحیفه نور، ج 20، ص 113 .
15 . اصول کافی، ج 3، ص 345 .
16 . انقلاب ایران و مبانی رهبری امام خمینی، سیروس پرهام، ص 76 .
17 . نک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 6 - 9; شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، ص 20 .
18 . مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین ربانی املشی، مجله پیام انقلاب، ش 78 .
19 . صحیفه نور، ج 19، ص 135 .
20 . اشاره به حدیث ثقلین دارد که از رسول اکرم (ص) روایت شده است و دانشمند بزرگ شیعه مرحوم میر حامد حسین (متوفی به سال 1306 ه . ق) آن را از حدود 200 نفر از علمای اهل سنت نقل کرده و مجموع تحقیقات این عالم بزرگ در خصوص حدیث مذکور در شش مجلد به چاپ رسیده است .
21 . تبیان، دفتر دوازدهم، ص 211 .
22 . همان، ص 243 .
23 . یاد یار (ویژه اولین سالگرد رحلت امام خمینی) روزنامه جمهوری اسلامی، 13 خرداد 1369، ص 10 .
24 . روزنامه اطلاعات ویژه نامه صدمین سال ولادت امام) ش 21735 و نیز ویژه نامه یاد یار، ص 9 .
25 . بررسی و تحلیل از نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، ج 1، ص 36 - 37 .
26 . فرازهای فروزان، از نگارنده، ص 175 .
27 . اشاره است به حدیث «ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین » که از حضرت رسول اکرم (ص) روایت شده است .
28 . سر الصلوة، امام خمینی، ص 16 - 17 .
29 . صحیفه نور، ج 8، ص 66 .
30 . سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی، ج 6، ص 12 - 13 .
31 . تبیان، ج 12، ص 207 .
32 . همان، ص 207 - 208 .
33 . از پیام امام به شرکت کنندگان در کنگره هزاره نهج البلاغه (صحیفه نور، ج 14، ص 225)
34 . صحیفه نور، همان، ص 224 - 225 .
35 . نک: پابه پای آفتاب، حمید رضا ستوده، ج 3، ص 206 - 207 .
36 . همان، ج 2، ص 24 - 25 .