خار در چشم نفاق (شهادت صیاد شیرازی)
مجله گلبرگ فروردین 1385، شماره 73
در کمین صیاد
در سرزمین ایران، مردی می زیست که او را «صیاد» می نامیدند؛ نام و نشانی که شایسته فردی بود که با خوبی ها و کمالاتش، دل ها را صید می کرد. صیاد، ساده و صمیمی، ولی الگوی عزت و جوان مردی بود. هنوز او را به خوبی نشناخته و جایگاه بلندش را درک نکرده بودیم که باخبر شدیم منافق درمانده ای خود را در لباس رفتگر شهرداری پنهان می کند و صبح 21 فروردین، در کمین صیاد می نشیند تا هنگام خروج امیر دل ها از خانه، خون همیشه جوشان او را مقابل چشم فرزندش بر زمین بریزد.
سفر
سپهبد شهید علی صیاد شیرازی، سال 1323 چشم به جهان گشود. شهرستان درگز در شمال خراسان زادگاه اوست. پدرش فردی نظامی بود که خانواده خود را با توجه به روحیات مذهبی اش سرپرستی می کرد. علی به دلیل وضعیت شغلی پدر به شهرهای مختلف سفر می کرد و دوران کودکی و نوجوانی اش را همراه خانواده در مشهد مقدس و شهرهای دیگری از جمله گرگان، آمل، شاهرود، گنبد و تهران پشت سرگذاشت.
تحصیلات
شهید صیاد شیرازی، تحصیلات متوسطه را در دبیرستان امیرکبیر تهران به پایان رساند و تحصیلات نظامی اش را از سال 1343 در دانشگاه افسری آغاز کرد. پس از گذشت سه سال و دریافت مدرک کارشناسی، برای ادامه تحصیل عازم اصفهان شد. در این مدت، به یگان های تبریز و لشکر 81 زرهی کرمانشاه رفت و به عنوان دیده بان توپخانه، فرمانده آتشبار و افسر رابط توپخانه به فعالیت خویش ادامه داد تا اینکه سرانجام در سال 1346 با درجه ستوان دومی در رشته توپخانه دانش آموخته گردید. دوره آموزشی زبان انگلیسی را در تهران پشت سرگذاشت و سال 1351 از طرف ارتش، به آمریکا اعزام شد و دوره هواسنجی بالستیک را در آنجا گذراند. صیاد شیرازی دانشجوی ممتازی بود که پس از بازگشت از آمریکا، به مرکز آموزش توپخانه اصفهان منتقل شد و تا پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت خویش را با عنوان تدریس، نقشه برداری، معلم صبحگاه و کار با دانشجویان ادامه داد.
شبکه پنهانی
سپهبد شهید صیاد شیرازی، از حضور خویش در اصفهان نهایت استفاده را کرد. او در کنار رسیدگی به وظایف کاری و مسئولیت هایی که در ارتش داشت، نقش فعال خویش را در جریان مبارزات انقلاب اسلامی ادامه داد و حضور خود را در دفتر انقلاب جاودانه ساخت. صیاد در طول مدتی که در اصفهان بود، ارتباط خود را با جامعه روحانیت گسترش داد و با همکاری روحانیان مبارز و دیگر مردم انقلابی، به مبارزه بر ضد رژیم ستمشاهی پرداخت. او در سال 56، شبکه پنهانی مبارزه را در ارتش راه انداخت و با شناسایی نیروهای مبارز در محوطه پادگان و افسران با استعداد در کلاس های آموزشی، آنها را جذب جلسات خصوصی و فعالیت های پنهان شبکه مبارزاتی اش کرد. هدف صیاد، تشکیل نیروهای مسلمان در پادگان، پخش اعلامیه و نوارهای حضرت امام رحمه الله ، شناسایی افراد وابسته و فاسد، ترغیب سربازان به فرار از پادگان ها و در نهایت، تضعیف نظام شاهنشاهی بود.
نقشه های کودکانه
فقط یک سال و هفت ماه از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود که رژیم صدام به خود جرئت داد وارد مرزهای جنوبی کشورمان شود و از تصرف تهران در طول 48 ساعت سخن بگوید. با شروع جنگ تحمیلی، امیر سپهبد علی صیاد شیرازی مانند بسیاری از فرماندهان ارتش و سپاه، به جبهه نبرد شتافت و با هدف بیرون راندن بیگانگان از خاک کشور، به تلاش شبانه روزی خود در این راه مقدس ادامه داد. او مرد جنگ و عمل بود. فکر و قلبش برای رزمنده ها می تپید و هرگز جبهه را جز برای شرکت در جلسات شورای دفاع، دیدار و ملاقات با حضرت امام خمینی رحمه الله یا گزارش های عملیاتی به فرماندهی کل قوا ترک نمی کرد.
صیاد خط شکن
شهید صیاد شیرازی، فرمانده ای قاطع و توانا بود که افزون بر اجرای اصول مدیریت و کنترل امور، به طور هم زمان پا به پای نیروهای خویش در جبهه نبرد به مبارزه می پرداخت. او علاوه بر ایجاد روحیه آرامش و معنویت در رزمندگان اسلام، خودش را نیز در تمام سختی ها، خستگی ها و گرسنگی های آنها شریک می کرد.
خط شکنی صیاد و نیروهایش، نفوذ در مواضع دشمن، طراحی و برنامه ریزی عملیات، کنترل و سامان دهی امور جبهه و همکاری با خبرگزاری ها برای انعکاس اخبار جنگ در رسانه های داخلی و خارجی، از جمله عواملی بود که پیشرفت رزمندگان اسلام را تضمین کرد و موجب محبوبیت روزافزون او در دل همگان گردید.
تدبیر با قلب مجروح
کوتاهی و کارشکنی های بنی صدر از یک سو و سیل ویرانگر شایعات، تهمت ها، ناسپاسی ها و زخم زبان ها نیز از سوی دیگر، به قلب صیاد فشار می آورد تا او را از پای درآورد. ولی او مردانه ایستادگی کرد. او هم زمان با فرماندهی و دفاع جانانه در خط مقدم جبهه ها، به مقاومت و تدبیر در برابر عملکرد بنی صدر و اطرافیان او می پرداخت و سرانجام به خواست خدا به موفقیت هم رسید.
صیاد در پی شهادت
در گیر و دار جنگ، بنی صدر از فرماندهان ارشد جبهه نیز غافل نبود و هر روز به شیوه ای تازه، زهر ستم را در کام رزمندگان جاری می کرد. آن روز که بنی صدر درجه های نظامی صیاد شیرازی را لغو کرد و امیر مظلوم و بی ادعا را از فرماندهی ستاد عملیات کشور برکنار ساخت، شاید گمان داشت که صیاد را برای همیشه از صحنه خارج و خانه نشین کرده است! ولی او و هم فکرانش نمی دانستند که صیاد، دل به صید شهادت بسته بود نه حرص مقام و منصب و درجات اعتباری دنیا. پس چگونه می توان فرمانده اخلاص را به این سادگی از صحنه خارج کرد و او را از معامله نقد جان با پروردگار یکتا مأیوس ساخت؟!
مسئول متعهد
پیشنهاد رئیس شورای عالی دفاع به تأیید حضرت امام خمینی رحمه الله رسید و شهید صیاد شیرازی با درجه سرهنگی، به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی فرا خوانده شد. از این زمان، او در جایگاه مسئولی متعهد، به تلاش شبانه روزی خویش برای سامان دهی امور جنگ و شکست دشمن پرداخت.
عملیات های غرورآفرین ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس، از جمله عملیات هایی بود که در دوران فرماندهی صیاد بر ارتش جمهوری اسلامی انجام شد و طعم شیرین پیروزی را در کام ملت ایران نشاند.
سرلشکر سپاه ولایت
کارآمدی و شایستگی شهید صیاد شیرازی در کوران حوادث به گونه ای نمود پیدا کرد که در تاریخ 23 تیرماه 1365، با حکم حضرت امام خمینی رحمه الله به عضویت شورای عالی دفاع برگزیده شد. او هجدهم اردیبهشت 1366، با پیشنهاد رئیس شورای عالی دفاع و موافقت حضرت امام رحمه الله به درجه سرتیپی رسید.
صیاد در مهر 1368، به درخواست رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و موافقت مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا، به معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب شد. او در شهریورماه 1372، با حکم فرماندهی کل قوا به جانشینی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح برگزیده شد و در تاریخ 16 فروردین 1378، هم زمان با عید سعید غدیر، با حکم مقام معظم رهبری به درجه سرلشگری نایل آمد.
در آرزوی وصال
صیاد شیرازی سال ها در پی صید شهادت گشت، ولی این زلال ابدی در کام دلش نچکید. او غبطه می خورد که چرا دوستان و هم رزمانش نوبت به نوبت شهید می شوند، ولی او همچنان در صف انتظار باقی مانده است؟ سال های سال جهاد کرد. غرب را زیر پا گذاشت تا به جنوب رسید. کردستان را، پاوه را، چمران و همت و کاوه را، دفتر خاطرات جنگ را، مبارزه با مردان پرننگ را… یکی یکی پشت سرگذاشت و دفتر زندگی اش را با امتیاز عالی پر کرد.
گُل وجود
پس از پایان جنگ تحمیلی، غم سنگینی بر دل مجروح صیاد نشست؛ گویا فصل شهادت رو به آخر رسیده و صیاد از قافله شهادت جا مانده بود. ولی سرانجام با گذشت یازده سال از پایان جنگ تحمیلی، در تاریخ 21 فروردین 1378 سوز و آه صیاد به ثمر رسید و گُل وجودش از روی زمین چیده شد. منافقی کوردل، صبح هنگام به صید علی صیاد شیرازی آمد و خشم و کینه چند ساله اش را در شلیک گلوله ای نشان داد.
صبح صادق
امیر سپهبد علی صیاد شیرازی، الگوی صبر و متانت بود. وفای او به ولایت و اطاعتش از حضرت امام خمینی رحمه الله و مقام معظم رهبری، زبانزد دوست و دشمن بود. نماز اول وقت او در سخت ترین شرایط ترک نمی شد و نماز شب را مانند دوستی صمیمی در آغوش می کشید. صیاد خود را سرباز اسلام و امام زمان(عج) می دانست و همواره سخنانش را با دعای فرج آغاز می کرد. به سفارش حضرت امام خمینی رحمه الله دوشنبه ها و پنجشنبه ها را روزه می گرفت تا نفْس خویش را به خودسازی و هم دردی با محرومان آشنا سازد.
مرد حماسه و عرفان
تعبد، توکل و توسل، از ویژگی های روحی و شخصیتی شهید صیاد شیرازی بود که همه در اثر مبارزه با نفس، تحمل سختی ها و جهاد در راه خدا در وجود او معنا یافته بود. او فرمانده ای با انضباط، سخت کوش و جدی بود که در عین حال، لطافت روحی و احساس پاکش، اطرافیان و نیروهای تحت امرش را شگفت زده می کرد. مدیریت و تدبیر صیاد از جمله عواملی بود که او را در محفل یاران انقلاب جاودانه کرد. او مردی مهربان و باعاطفه بود که سینه سوخته اش بارها تیر تهمت خورد و قلب نازنینش زخم زبان کشید، ولی همچنان روی پا ایستاد و عقاید مقدس خویش را حفظ کرد تا سرانجام در طلوع صبحی صادق، عشق را در آغوش کشید و خوش حال و خندان از میان ما پر کشید و هجرت کرد.
دوری از یاران شهید
همسر شهید صیاد شیرازی درباره شهادت طلبی ایشان می گوید: «سردار همواره در دعا، نماز و سجده های شبانه اش اشک می ریخت و از خداوند طلب شهادت می کرد. او سخن از غمی داشت که در طول سال های دراز بر دلش نشسته بود و این اندوه دیرینه چیزی نبود جز دوری از یاران شهیدش». این یار همراه، با بغض در گلو ادامه می دهد: «من فقط ناراحتم که او چرا تنها رفت و ما را همراه خود نبرد؛ چون شب آخر هم دعا کردم و شهادت همه اعضای خانواده را از خدا خواستم، در حالی که می بینم خداوند فقط یک نفر را از میان ما برگزید».
پس از شهادت صیاد که مردم برای عرض تسلیت به حضور این شیرزن رسیدند، استوار روی پا ایستاد و ضمن خیر مقدم و خوش آمد گویی، با اراده ای ماندگار خطاب به برخی از میهمانان گفت: «چرا تسلیت می گویید؟! در حالی که شهادت تبریک دارد نه تسلیت؛ صیاد شیرازی به آرزوی دیرینه اش رسید».
شاهد معصوم
فرزند شهید صیاد شیرازی از صبح شنبه 21 فروردین 1378 خاطره ای چنین دارد: «پدرم آماده رفتن به محل کارش بود. تازه از خانه خارج شده بود و من هم پشت سرش حرکت می کردم تا قسمتی از راهمان را که مشترک بود با هم برویم. هنوز به در حیاط نرسیده بودم که در آن سکوت صبحگاه، صدای چند گلوله مرا سراسیمه به کوچه کشاند و در آن خلوت صبحگاهی، پدرم را دیدم که مقابل در خانه مان به خون خود غلطیده است. دیگر کسی را ندیدم جز مردی که خود را در لباس رفتگر شهرداری پنهان کرده بود و با سرعت از محل حادثه دور می شد».
بوسه عشق
با گذشت زمان کوتاهی از شهادت صیاد، گروهک منافقین به طور رسمی و علنی بر گناه خویش اعتراف کرد و ریختن خون این انسان بزرگ را به گردن گرفت. درماندگان منافق چنین پنداشتند که اگر یک نفر مانند صیاد از این جامعه جدا شود، جایی برای حضور خیالی آنان گشوده خواهد شد، ولی خواب و خیال خام آنها هنگامی برملا شد که با چشمان کورشان تماشا کردند محبوب و مراد دل صیاد، در مراسم تشییع سرباز وفادارش حاضر شد و مقابل چشم جهانیان، بوسه عشق را در کام جان صیاد، جاودان نمود.
منابع
1. ناگفته های جنگ: امیر صیاد شیرازی، تدوین: احمد دهقان
2. صیاد دل ها، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
3. خاطرات سپهبد صیاد شیرازی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی
4. محمدباقر نیک خواه، «در سوگ فرمانده»، جمهوری اسلامی، 30/2/1378
5. حسین لاهوتی، «امیر عاشورایی»، ماهنامه پاسدار اسلام 2090
6. عقیدتی سیاسی نزاجا، «امیر دل ها»، جمهوری اسلامی، 12/1/1379
7. قربان حسینی، «امیر خوبی ها»، جمهوری اسلامی، 22/1/1380
8. «مالک اشتر زمان»، جمهوری اسلامی، 28/1/1378
9. «کردستان، سرزمین تنهایی من»، سیاست روز، 18/12/1380