معنویت و معنای زندگی
یکی از سوالاتی که امروزه انسان ها بیش از پیش با آن مواجه هستند، پرسش از معنای زندگی است. اساسا معنای زندگی چیست؟ تحمل شرایط دشوار و گاه طاقت فرسای زندگی چه ارزشی دارد؟ هدف از زندگی چیست و برای چه باید زیست؟ این سوالات و سوالاتی مشابه آن ذهن انسان های بسیاری را درگیر کرده است.
در پاسخ به این پرسش گروهی زندگی را اساسا معنادار نمی دانند و آن را پوچ می شمارند. گروه دیگری زندگی را معنادار می دانند ولی برای معناداری آن شروطی را تعیین می کنند. این گروه خود به سه دسته تقسیم می شوند: 1) گروهی که ارزش های جهان مادی را برای معناداری زندگی کافی می دانند. اموری مانند موفقیت های مالی، حرفه ای و .. 2) گروهی که برای معنادار شدن زندگی، ارزش های فرامادی را نیز لازم می شمارند، به طور مثال اموری مانند اوصاف اخلاقی از قبیل از خودگذشتگی، احسان و .. 3) گروهی که زندگی را هنگامی معنادار می شمارند که انسان در ارتباط با یک موجود غایی بتواند به کمال برسد و یک زندگی ابدی در پیش داشته باشد.
در ادبیات دینی زندگی معنادار شمرده می شود و اساسا یک نعمت بزرگ از سوی خداوند تلقی می شود. در این فضا اگرچه موفقیت های مادی مهم است و تخلق به اوصاف اخلاقی هم بسیار مطلوب است ولی تمام ماجرا در این دو مسئله خلاصه نمی شود بلکه برای اینکه زندگی معنادار داشته باشیم، نیازمند ارتباط حقیقی با خداوند هستیم، ارتباطی که ما را حقیقتا «زنده» می کند و به جهان بی روح ما روح و حیات می بخشد. از این روست که خداوند در قرآن از انسان میخواهد که به ندای پیامبر که مایه حیات آنهاست، پاسخ مثبت بدهند(انفال:24). در میان عارفان هم این مسئله همواره مورد توجه بوده است. مولوی چه زیبا سروده است که : «نیست نشان زندگی، تا نرسد نشان تو»
✳️ وحید سهرابی فر