جستاری در زندگی حضرت شهربانو(س)
جستاری در زندگی حضرت شهربانو(س)
مجله نامه جامعه تیر 1390، شماره 82
اشاره
مادر پاکدامن و پرهیزکار امام علی بن الحسین، زین العابدین(ع)، شاهزاده ای از دربار ایران و دختر یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی بود که در جنگ میان عجم و عرب به اسارت و سپس به ازدواج امام حسین(ع) درآمد. این بانوی بزرگوار در رویایی صادقه اسلام آورده و همچون نرجس خاتون مادر امام مهدی(عج) توسط حضرت صدیقه کبری(س) برای فرزند عزیزش امام حسین(ع) خواستگاری شده بود، پس از سختی های بسیاری که متحمل شد؛ به مدینه آمد و بنابر روایات، نام های متعددی برای ایشان بیان کرده اند؛ اما آنچه میان آن ها و بزرگان شیعه معروف می باشد شهربانوست.[1]
نام های دیگری همچون: شهربانویه[2]، شاه زنان[3]، جهان شاه[4]، شهرناز[5]، جهان نانویه[6]، خوله، برّه[7]، سلافه[8]، غزاله[9]، سلامه[10]، حدار[11]، مریم و فاطمه[12] نیز برای این بانوی بزرگوار ذکر شده است. درباره نسب شهربانو، مادر امام سجاد(ع) نیز در منابع متقدم تاریخی و روایی گزارش های متفاوتی آمده است که منشأ این اختلاف نیز سخن مسعودی است.
وی می نویسد: “یزدگرد در 35 سالگی به قتل رسید و دو پسر به نام های بهرام و فیروز و سه دختر به نام های آدرگ، شاهین و مردآوند از او به جای ماندند".[13]
مشخص نبودن تعداد فرزندان یزدگرد و نبودن نام شهربانو در میان آن ها عامل اختلاف شده است. یعقوبی، مورخ قرن سوم هجری، اولین کسی است که درباره شهربانو مطلب نوشته و می توان به آن استناد کرد. او درباره مادر امام سجاد(ع) می نویسد: “وَامه جَرار بنت یزدجرد"[14]. همانطور در روایات های مختلف بیان شد، نام های زیادی برای او ذکر شده است، ولی نام پدر او را یزدگرد، آخرین شاه ساسانی نوشته اند؛ به هر حال در مورد نام پدر شهربانو اختلاف است و پنج نام برای او در مصادر مختلف ذکر شده است. در مناقب ابن شهرآشوب نوشجان آمده است. مجمل التواریخ و القصص نیز نام های شیرویه پسر کسری و سُبحان سَبکان را ذکر کرده اند و صاحب کتاب نام سُبحان را رجحان داده است. [15]
الکامل و عیون اخبار الرضا(ع)به این مطلب تصریح کرده اند که “والده مکرمه علی بن الحسین(ع) سلافه دختر یزدگرد معروف به خیرات النساء می باشد". [16] ابن بابویه به سند معتبر از امام رضا(ع)، روایت کرده است که عبدالله عامر چون خراسان را فتح کرد، دو دختر از یزدجرد پادشاه عجم را گرفت و برای عثمان فرستاد".[17]
اسیر ولی آزاده
در خصوص زمان و چگونگی ورود شهربانو به سرزمین اسلام گزارش های مختلفی بیان شده است که عبارتند از:
الف) اسارت و ورود وی به سرزمین اسلام در دوره خلافت عمربن خطاب
کلینی[18] و شیخ عباس قمی[19] این واقعه را به نقلی چنین بیان کرده اند:
“چون دختر یزدجرد بن شهریار، آخر پادشاهان عجم را برای عمر آوردند و داخل مدینه کردند، جمیع دختران مدینه به تماشای جمال او بیرون آمدند، و مسجد مدینه از شعاع روی روشن شد. چون عمر اراده کرد که روی او را ببیند، مانع شد و گفت: سیاه باد روز هرمز که تو دست به فرزند او دراز می کنی، عمر گفت: این گبرزاده مرا دشنام می دهد. خواست او را آزار دهد. حضرت علی(ع) فرمود: تو سخنی را که نفهمیدی، چگونه دانستی که دشنام است؟
پس عمر امر کرد تا ندا کنند در میان مردم و او را بفروشند. حضرت فرمود: جایز نیست فروختن دختر پادشاهان، هر چند کافر باشند؛ ولیکن بر او عرض کرد که یکی از مسلمانان را خود اختیار کند و او را به او تزویج و مهر او را از عطای بیت المال او حساب کنی. عمر قبول کرد و گفت: یکی از اهل مجلس را اختیار کن. آن سعادتمند آمد و دست بر دوش مبارک حضرت امام علی(ع) گذارد. پس حضرت امیر المؤمنین(ع)به زبان فارسی از او پرسید:
چه نام داری، ای کنیزک؟ عرض کرد: جهانشاه. حضرت فرمود: بلکه تو را شهربانو نام کرده اند. عرض کرد: این نام خواهر من است. حضرت باز به فارسی فرمود: راست گفتی. پس رو به حضرت امام حسین(ع) کرد و فرمود: این سعادت را نیکو محافظت نما، که از این دختر برای تو فرزندی به هم خواهد رسید که بهترین اهل زمین باشد و به این سبب آن حضرت را ابن الخیرتین می گفتند؛ زیرا که برگزیده خدا از میان عرب بنی هاشم و برگزیده عجم فارس بود و نسب شریف آن جناب به هر دو متصل می شد".
ب) اسارت بانو مخدّره در زمان خلافت عثمان
برخی منابع تاریخی در رابطه با چگونگی اسارت شهربانو و ورود ایشان به سرزمین اسلام گفته اند:
“عبدالله عامر چون خراسان را فتح کرد، دو دختر از یزدجرد پادشاه عجم را گرفت و برای عثمان فرستاد؛ پس یکی را به جناب امام حسن(ع)و دیگری را به امام حسین(ع)داد و آن را که جناب امام حسین(ع)گرفت، امام زین العابدین(ع)از او به هم رسید؛ چون آن حضرت از او متولد شد، او به رحمت الهی واصل شد و آن دختر دیگر در وقت ولادت فرزند اول وفات یافت. پس یکی از کنیزان امام حسین(ع)آن حضرت را تربیت کرد و حضرت او را مادر می گفت؛ چون امام حسین(ع) شهید شد، امام زین العابدین او را به یکی از شیعیان خود تزویج کرد و این سبب شهرت کرد که حضرت زین العابدین(ع)مادر خود را به یکی از شیعیان خود تزویج نمود".[20]
ج) اسارت شهربانو در دوره امیرالمؤمنین علی(ع)
هنگامی که حضرت علی(ع)، حریث بن جابرحنفی را به حکومت قسمتی از شرق فرستاد، حریث از آن سرزمین دو دختر یزدگرد را به اسارت گرفت و نزد حضرت علی(ع)روانه ساخت. آن حضرت شهربانو را به امام حسین(ع)بخشیدند و زین العابدین(ع)از او متولد شد و دیگری را به محمدبن ابی بکر داد و قاسم از او متولد گردید. [21]
نقد و بررسی داستان اسارت در زمان عمر دارای اشکالاتی است:
1. مهم ترین سؤالی که مطرح می شود اینکه شهربانو چه سالی و در کجا اسیر شده است؟ اگر جزء اسیران خراسان بوده است، باید این نکته را در نظر گرفت که خراسان در دوره عثمان فتح شد، نه در خلافت عمر. در نتیجه آوردن شهربانو به مسجد مدینه و گفت وگوی او با عمر نادرست خواهد بود. اگر در عهد خلافت عمر اسیر شده باشد، اسیری او در یکی از نبردهای قادسّیه، مداین یا نهاوند بوده است که این نیز مردود است؛ زیرا هنگامی که جنگ قادسّیه آغاز شد، یزدگرد در مداین بود و پیش از آنکه مسلمانان به مداین برسند، به حلوان رفت. سپس از حلوان به قم و کاشان و از آنجا به اصفهان و کرمان و مرو افتاد. در این عقب نشینی ها یزدگرد نه تنها زنان و خویشاوندان و خزانه خود را همراه داشته است؛ بلکه آشپزان و یوزبانان او نیز همراه وی بودند.[22] بنابراین دختر او در زمان عمر اسیر نشده است.[23]
2. بنابر قول مشهور، امام سجاد(ع) در سال 37 ﻫ. ق به دنیا آمده و عمر بن خطاب در سال 23 ﻫ. ق کشته شده است؛ یعنی اگر شهربانو در آخرین سال خلافت عمر به اسارت در آمده و با امام حسین(ع) ازدواج نموده باشد؛ مفهوم آن چنین است که امام سجاد(ع) 14 سال پس از ازدواج شهربانو با امام حسین(ع) به دنیا آمده است. هر چند این حادثه محال نیست، اما بسیار بعید به نظر می رسد.
نقد: پذیرش این گزارش دشوار است و نیاز به توجیه دارد؛ زیرا در زمان کنونی با پیشرفت بسیار علم پزشکی و درمان این نوع بیماری از راه طبیعی (نه از طریق معجزه که گفته شود چون ایشان همسر امام بوده اند، چنین رخ داده است)، بسیاری از زنان بعد از سالیان طولانی صاحب این نعمت الهی می شوند و این امر بعید و شگفت انگیز نخواهد بود؛ بنابراین این دلیل که علامه مجلسی1 به آن اشاره کرده است، قابل بررسی می باشد.[24]
3. راوی گزارش اسارت شهربانو در دوران عمر، عمرو بن شمر است که نجاشی و ابن عضائری او را بسیار ضعیف دانسته اند. صاحب مرآه العقول بر ضعف او تصریح کرده اند.[25] استاد شهید مطهری نیز به این نکته تصریح می کند، که در سند این روایت، دو نفر هستند که روایت را غیر قابل اعتماد می کنند: یکی ابراهیم بن اسحاق احمری نهاوندی که علمای رجال او را از نظر دینی متهم می دانند و روایات او را غیر قابل اعتماد می شمارند و دیگری عمرو بن شمر است که او نیز کذاب و جعال خوانده شده است.[26]
داستان اسارت این بانو در زمان حضرت علی(ع) نیز دارای اشکالاتی است:
1. با این روایت، مشکل زمان که در روایت اصول کافی دیده می شد، برطرف شده و استبعاد فاصله ازدواج و تولد امام(ع) نیز از میان رفته است. اما این روایت نیز درست به نظر نمی رسد؛ زیرا نام حریث بن جابر در شمار کارگزاران علی(ع)در آن زمان دیده نمی شود. ظاهراً حریث بن جابر حنفی هیچگاه از جانب امام علی(ع)به حکومت خراسان منصوب نشده است. وی در جنگ صفین در رکاب علی(ع)بود و گفته اند که عبیدالله بن عمر بن خطاب را کشت.[27] ابو عبیده می گوید: “نخستین عامل حضرت علی(ع)در خراسان، عبدالرحمان انبری مولانی خزانه و سپس جعده بن هبیده بن وهب بود".[28] چنان که می بینیم در این سند نیز از اسارت دختر یزدگرد به دست جعده اشاره شده است و نیز مشخص نیست که جعده به مرو رسیده و یا آنکه مدت مأموریت خود را در نیشابور به سر برده است.
2. آنچه در منابع تاریخی آمده و به حد تواتر نیز رسیده، آن است که هرگز فتوحاتی در زمان خلافت حضرت علی(ع) نبوده است؛ از این رو به اسارت گرفتن کنیزی به دست هر کسی رد می شود، مگر آنکه کنیزکانی که در زمان خلافت عثمان به اسیری گرفته شده بودند و هنوز در بازارها رد و بدل می شدند. آنچه که از نقل های اسارت در دوره خلافت عمر و دوره خلافت امام علی(ع) و نقدهایی که از جهت تاریخی، روایی و راویان آن بر این نقل قول ها وارد آمد، این موضوع آشکار می شود که به اسارت رفتن بانوی مکرمه در خلافت عثمان قابل پذیرش تر از قول های دیگر می باشد؛ هم به خاطر روایت صحیحه ای که ابن بابویه به سند معتبر از امام رضا(ع)آن را نقل کرده و هم به این علت که علامه مجلسی احتمال داده که عمر در این روایت (اسارت ایشان در زمان عمر) تصحیف عثمان باشد و گفته است: “ظاهر آن است اسیری اولاد یزدجرد، بعد از قتل او باشد و قتلش در زمان عثمان بود و اگر چه ممکن است بعد از فتح قادسیه یا نهاوند، بعضی از اولاد یزدجرد اسیر شده باشند” و نیز گفته است: “ولادت علی بن حسین(ع)در زمان خلافت امیرالمؤمنین(ع)بوده و اگر تزویج شهربانو در زمان خلافت عمر باشد، بعید است که بعد از 20 سال یک اولاد از او شده باشد".[29]
از جمله روایات دیگری که می توان به اسارت بانوی ایرانی و خواهرش پس از قتل پدرش یزدگرد، در زمان عثمان استناد کرد، روایت شیخ صدوق است، سخن این مورخ سده سوم که قتل یزدگرد را در سال 31 هجری و همزمان با هفتمین سال خلافت عثمان می داند، به صحت قضییه اسارت ایشان در زمان عثمان پی می بریم.
در روایت آمده است: “سهل بن قاسم نوشجان می گوید: امام رضا(ع) در خراسان به ما فرمود: “بین ما اهل بیت و شما نسبتی وجود دارد. گفتم: چیست آن نسبت ای امیر؟! فرمود: وقتی عبدالله بن عامربن زکریا خراسان را فتح کرد، بر دو دختر یزدگرد پسر شهریار شاه ایران، دست یافت وآن دو را نزد عثمان بن عفان فرستاد. عثمان یکی از آن دورا به حسین(ع) و دیگری را به حسن(ع)بخشید و…"".[30]
یعقوبی در مورد شخصیت عبدالله بن عامربن زکریا و منصب او در زمان خلافت عثمان، می نویسد: عثمان، عبدالله بن عامر زکریا را که 25 ساله بود(در سال27ﻫ)، به جای ابوموسی اشعری فرستاد و او را فرماندار بصره کرد.
و نیز می نویسد: “عبدالله بن عامر زکریا، نیشابور را در سال30 به زورگشود"[31] بنابراین، در اینکه خراسان در سال 31 و[32] پس از نیشابور فتح شد و اینکه عامربن زکریا فتوحاتی در شرق ایران از جمله خراسان داشته است، شکی نیست و باجمع روایات و نقل تاریخی، می توان به این نکته اعتراف کرد که شهربانو دختر یزدگرد پس از قتل پدر در جریان فتح خراسان، به دست فرماندهان سپاه عرب اسیر شده و به مدینه فرستاده می شود و با اختیار خود، امام حسین(ع)را برای ازدواج بر می گزیند.
نور محبت
همان طور که بیان شد شهربانو از میان تمام مسلمانان، امام حسین(ع)را به عنوان همسر برگزید؛ شاید علت این انتخاب را بتوان خواب ایشان بیان کرد: “پیش از آنکه لشکر مسلمانان شهربانو را به اسارت درآورند، وی در خواب دید که حضرت رسول(ص)داخل خانه او شد با حضرت امام حسین(ع)، و او را برای آن حضرت خواستگاری نمود و به او تزویج کرد. شهربانو گفت: چون صبح شد، محبت آن خورشید فلک امامت در دل من جا کرد و پیوسته در خیال آن حضرت بودم؛ چون شب دیگر به خواب رفتم، حضرت فاطمه(س)را در خواب دیدم که به نزد من آمده و اسلام را بر من عرضه داشت. من به دست مبارک آن حضرت در خواب مسلمان شدم. پس فرمود که به زودی لشکر مسلمانان بر پدر تو غالب خواهند شد و تو را اسیر خواهند کرد [و تو] به زودی به فرزند من حسین(ع)خواهی رسید؛ خدا نخواهد گذارد که کسی دستی به تو برساند تا آنکه به فرزند من برسی. حق تعالی مرا حفظ کرد که هیچ کس به من دستی نرسانید تا آنکه مرا به مدینه آوردند. چون حضرت امام حسین(ع)را دیدم، دانستم که همان است که در خواب با حضرت رسول به نزد من آمده بود و حضرت رسول(ص)مرا به عقد او در آورده بود؛ به این سبب او را اختیار کردم".[33]
عروج به ملکوت
در مورد زمان وفات شهربانو اختلاف نظرهایی وجود دارد. به اتفاق مورخین حضرت شهربانو هنگام ولادت امام زین العابدین(ع) و در ایام نفاس دنیا را وداع گفت.[34]
شیخ عباس قمی در روایتی چنین آورده است: “والده ماجده آن حضرت، “شهربانو” دختر یزدجرد پادشاه عجم است که در ایام نفاس از دنیا رحلت کرد و سیدالساجدین(ع)را ابن الخیرتین می گفتند، به واسطه حدیثی که از رسول خدا(ص) مروی است که فرمود: “لِلّهِ من عبادِهِ خیرتَینِ فخیرتُهُ من العربِ قُرَیشٌ و مِن العجمِ فارس".[35]
کلمه خیره در علم لغت به معنای بانو پر خیر و نیکوکار و دین دار و خیرات به معنای زن های نیکو و گزیده و پر خیر است.[36]
امام سجاد(ع)در مورد “خیره” بودن مادرشان فرموده است: “انَا ابن الخیرتین". زمخشری پس از ذکر این سخن از امام نوشته است: “لاَنَ جَده رسول الله(ص)واُمه بنت یزدجرد الملک. واَنشأ ابوالاسود دوئلی: وان غلاماً بین کِسری و هاشمِ لاَکْرَمَ مَنْ نیطَتْ علیه التَمائم"؛ زیرا جد ایشان ﴿امام سجاد(ع)) رسول الله است و مادرش دختر یزدگرد شاه (ایران) است…. [37]
اما در مورد اینکه “خیرتین” چه کسانی را شامل می شود، اختلاف هایی وجود دارد که بحثی جداگانه می طلبد.
امام سیدالساجدین(ع)نیز در کتاب پر نور صحیفه در حق پدر و مادر خود این گونه دعا کرده است:
1. پدر و مادر من را ـ بار خدایا ـ به گرامی داشتن نزد خود و احسان و نیکی از جانب خویش برتری بخش، ای بخشنده ترین بخشندگان".[38]
2. چه بسیار دور است (شگفتا) ایشان نمی توانند حق خود را از من به درستی بگیرند.
پی نوشت:
[1]. بلاذری، جمل من انصاب، با تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، ج3، ص 102؛ جلاء الحیون، ف 6، ص 831؛ کشف الغمه، ج2، ص294؛ ارشاد، ج 2، ص 135.
[2]. ارشاد، ج 2، ص 138؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 176؛ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 256.
[3]. ارشاد، همان؛ کشف الغمه، ج 4، ص 176؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 102؛ قمی، شیخ عباس، ابدار البهیه، مترجم: محمد محمدی اشتهاردی، ص 154.
[4]. اصول کافی، ج 1، ص 467؛ قمی، حسن بن محمد و قمی، حسین بن علی، تاریخ قم، ص 197.
[5]. مجمل التواریخ و القصص، تحقیق ملک الشعراء بهار، ص 456.
[6]. مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 176.
[7]. همان و کشف الغمه، ج 2، ص 105.
[8]. مناقب آل ابی طالب، همان؛ ابن قتیبه، عیون اخبار الرضا(ع)، ج 4، ص 8.
[9]. کاتب واقدی، محمدبن سعد، طبقات الکبری، مترجم: محمود مهدوی دامغانی، ج 5، ص 326.
[10]. اصول کافی، ج 1، ص 466؛ کشف الغمه، ج 2، ص 101؛ تاریخ قم، ص 197.
[11]. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، مترجم: محمدابراهیم آیتی، ج 1، ص 84.
[12]. مناقب آل ابی طالب، همان.
[13]. مروج الذهب، ج 1، ص 314.
[14]. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 5، ص 219.
[15]. مجله رساله الحسین7، سال اول، ش دوم، مقاله السیده شهربانو، الشیخ محمدهادی الیوسفی،ص28.
[16]. کان اسم ام علی بن الحسین(ع) سلافه من ولده یزجرد معروفه النسب من خیرات النساء، الکامل، محمد علی صبیح، المبرد، ج 2، ص 93.
[17]. عن الحسین بن محمد البهقی عن محمدبن یحیی الصوتی عن عون بن محمد، عن سهل بن القاسم النوشجانی قال: قال لی الرضا(ع) بخراسان: انّ بیننا و بینکم نسب، قلت و ما هو؟ قال انّ عبدالله بن عامربن کریز مما افتتح خراسان اصاب ابنتین لیزدجرد ابن شهریار ملک الاعاجم فبعث بهما الی عثمان بن عفان فوهب احئهما للحسن(ع)و الاخری للحسین7فصاتنا عندهما نفساوین. عیون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص 128.
[18]. اصول کافی، ج 1، ص 467.
[19]. منتهی الآمال، ج 2، ص 14.
[20]. عیون اخبار الرضا(ع)، همان.
[21]. ارشاد، ج 2، ص 138؛ ریاحین الشریعه، ص 12 و 13؛ جلاءالعیون، ص 833.
[22]. فتوح البلدان، ص 322.
[23]. ر.ک: شهیدی، سیدجعفر، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص 17.
[24]. بحارالانوار، ج 46، ص 10.
[25]. تنقیح المقال، ج 2، ص 232.
[26]. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 132.
[27]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 236 ـ 234.
[28]. فتوح البلدان، ص 505.
[29]. بحارالانوار، ج 46، ص 10؛ قمی، شیخ عباس، وقایع الایام، ص 316.
[30]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 126 و 127.
[31]. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 59.
[32]. ابن اثیر، الکامل، ج 3، ص 205.
[33]. منتهی الآمال، ج 2، ص 14.
[34]. عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 127.
[35]. مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 304.
[36]. سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ج 1، ص 382.
[37]. بحارالانوار، ج 46، ص 4.
[38]. صحیفه سجادیه، مترجم: استاد الهی قمشه ای، دعای 24.