تبیین چیستی فرهنگ
گفتمان سنتی و مدرن درمورد زن
مطالعه فمینیسم براساس رابطه تربیت و جنسیت
بررسی سنّتهای الهی در خانواده
شناخت عمیق فرهنگ و جهان مجازی اولین گام مواجهه با فضای مجازی
جریان های فمینیستی داخلی پس از انقلاب
راهبرد امامین انقلاب در مورد مسائل و جایگاه زنان در جامعه
بررسی برخی از سیاستهای کلّی خانواده در کلام مقام معظّم رهبری
فمینیسم؛ یک نظریه واحد یا نظریه های فمینیستی!
بررسی فضای مجازی و تاثیر آن در انتقال مفاهیم تربیتی
صفحه اصلی دروس خارج تبیین چیستی فرهنگ
تبیین چیستی فرهنگ
دکتر سعید رضا عاملی در تبیین مسئله فرهنگ و جهان امروز به نکاتی اشاره نمودند که به شرح ذیل می باشد:
برای فرهنگ تعاریف بسیار زیادی ارائه شده است و تنها یکی از این تعاریف مرتبط با آداب، رسوم و ارزشها است. در واقع فرهنگ یعنی همهچیز. اما فرهنگ مفهومی است که در تطور تاریخ، معنای آن تغییر پیدا کرده است. در تمدن غرب در قرن ۱۹ زمانی بوده است که از واژة بافرهنگ و بیفرهنگ استفاده میکردهاند؛ بدین معنا که همه را دارای فرهنگ نمیدانستند. به طور مثال، مردم آفریقا یا طبقة پایین جامعه خود را بیفرهنگ میدانستند. در واقع آنها فرهنگ را متعلق به جامعة ثروتمندان میدانستند. هرچه عدالت اجتماعی توسعه پیدا کرد، مفهوم فرهنگ فراگیرتر شد و اطلاق عمومی به خود گرفت. ویلیامز از فرهنگشناسان دارای گرایش چپ بود که به صورت واقعی فقر را درک کرده بود. او تلاش میکرد یک مفهوم فراگیر از فرهنگ ارائه دهد، لذا فرهنگ را «مسیر زندگی» تعریف کرد یعنی آن چیزی که انسان با آن زندگی میکند فرهنگ است. مسیر زندگی برای همة افراد ثروتمند، فقیر، آفریقایی، اروپایی و … وجود دارد و همه و همه دارای یک مسیر زندگی برای خود هستند، بنابراین همه فرهنگ دارند. تعریف فرهنگ به معنای مسیر زندگی، حدود ۳ دهه است که به یک مفهوم پذیرفتهشده تبدیل گردیده است. با این حال این تعریف دارای معنای دقیقی نیست، چون فرهنگ خصیصههایی چون «تمایز» را نیز دارا میباشد که در این تعریف جایگاهی ندارد. به طور مثال، فرهنگ جامعة ایرانی با فرهنگ جامعة ترکیه تفاوت دارد. اگر تمایز، تداوم و استمرار به عنوان عناصر تعیینکنندة فرهنگ پذیرفته شوند باید تعریف دیگری از فرهنگ ارائه گردد.
فرهنگ پدیدهای نیست که هر لحظه عوض شود و اگر سینهبهسینه منتقل نشود، معنایی پیدا نمیکند. اگرچه امروزه فرهنگ در حال دچارشدن به این گرفتاری است، اما آن را اصطلاحاً «تیک عقربة ساعت» میگویند، بدین معنا که نه ثانیهشمار است نه دقیقهشمار. فرهنگ تیک عقربة ساعت است که آنقدر آهسته و کند حرکت میکند که شما آن را احساس نمیکنید. این امر در رابطه با فرهنگ صدق میکند، در واقع بهگونهای تغییر میکند که مشاهده نمیشود، اما در حال رخدادن است.
در تعریف دقیقتر، فرهنگ عبارت است از وجود وجوه خاص مسیر زندگی. هر انسانی وجوهی خاص در مسیر زندگی دارد که او را از دیگران متمایز میکند. اگر فرهنگ، پس از پیروزی انقلاب اسلامی تعریف شود، باید آن را به نوعی مرتبط با انقلاب اسلامی و مرتبط با تغییر نظام از نظام پادشاهی به نظام اسلامی تعریف کرد. اگر ارائه این تعریف واقعبینانه میسر نباشد نشان از این امر است که فرهنگ شکل نگرفته است و آن عناصر خاص در فرهنگ به وجود نیامده و دچار لغزش شده است.
رابطة فرهنگ و زبان
امروزه برخی، از پایان فرهنگ صحبت میکنند. گویشها و لهجهها در دنیا در حال ازبینرفتن هستند. در ایران، بعضی گویشها و زبانها به تدریج از بین میروند. رسوخ زبان فارسی در آموزشوپرورش به عنوان یک زبان مهم(نه بهمعنای برتریبینی) زبان آذری، کردی و لهجه و گویشهای محلی را تحتالشعاع قرار داده است. این بهدلیل غلبهای است که در دنیا در حال بهوجودآمدن است. اگر فرهنگ دقیقتر و به صورت علمی تعریف شود باید گفت فرهنگ، یک نظام رمزگونه است. زبان نیز این گونه است. اگر شخصی به زبان فارسی با فردی که زبان او انگلیسی است صحبت کند یا بالعکس، طرفین هیچکدام از کلمات همدیگر را متوجه نخواهند شد. زبان یک نظام رمزگونه است که دارای کدهایی است و فرد باید مابازاء آن کد را بدانددر غیر این صورت نمیتواند پیامی ارسال یا دریافت نماید. فرهنگ نیز دارای نظام زبانی است. در واقع فرهنگ باید دارای یک نظام زبانی باشد و اگر از نظام زبانی خارج شد، نشان دهنده این است که آن فرهنگ در حال ازدست دادن ماهیت خود است. اینترنت و فضای مجازی قدرت یکپارچهسازی دارد و میتواند به آرامی فرهنگی را از ماهیت خود خارج کند. به همین دلیل به عصر حاضر «عصر الگوریتم» نیز گفته میشود.
ارتباط فضای مجازی با الگوریتم
در ریاضیات، الگوریتم را خوارزمی طراحی و اثبات کرد. امروز کل بستر فضای مجازی، فضای الگوریتمی است. الگوریتمها روند حرکت را تعیین و مسیر را مشخص میکنند، علیالخصوص زمانی که این الگوریتمها در بستر ریاضی طراحی میشوند. در واقع الگوریتم، گامبهگامِ مسیر، دوراهیها و بازگشتهای آن را مشخص میکند که به نوعی یک نوع مسیردهی است. از آنجایی که فضای مجازی در بستر دیجیتال و ریاضی قرارگرفته است امکان الگوریتمنوشتن برای آن ۱۰۰% مهیا است؛ یعنی اساساً محیط فضای مجازی، یک محیط الگوریتم است. انسان در این فضا با الگوریتمهای پیچیدهای مواجه است که این الگوریتمها در این مسیر تعیینکننده هستند و معین میکنند که او چگونه مسیر را طی نماید.
محیط ویکیپدیا، اینستاگرام، فیسبوک و توییتر، اساساً پلتفرمهایی دارای الگوریتم خاص هستند، به همین دلیل فرد میتواند در آنها محتوایی بارگذاری نماید. در واقع فرد محتوا را در ساختار الگوریتمی خاصی بارگذاری و در آن حرکت میکند. اینگونه است که شما گاه افرادی وارد حوزة ارتباطی فرد میشوند که ناخواسته هستند و آن فرد اشخاص را انتخاب نکرده است. نرمافزاری در بین آکادمیسینها رایج است که در آن همه صفحة شخصی برای خود دارند وقتی فرد در آن نرمافزار عضو شود و مقالهای بارگذرای نماید که در آن به شخصی اشاره کرده و نام او را ذکر کند، آن نرم افزار شخص مذکور را به شما وصل میکند؛ چون نرم افزار به دنبال این اتصالات است که مرتباً یکی را به دیگری وصل نماید. اگر رویکرد فرهنگی به نظام فراگیر الگوریتمی وجود داشته باشد، فرهنگهای قدرتمند نه تنها قوی میمانند، بلکه تبدیل به الگوی جهانی میشوند.
قدرت و بیقدرتی فرهنگها
چرا هر روز به قدرت آمریکاییها افزوده میشود؟ در دورة جدید آمریکا در تمام نقاطی که در فضای مجازی معنا پیدا میکند به صورت قدرتمند و مبنایی حضور یافته است. به عنوان مثال میتوان به گوگل اشاره کرد که امروز کمتر کسی پیدا میشود که از سرویسهای گوگل استفاده نکند. در واقع انسانها وارد آن ظرفیت شده و بر اساس آن ظرفیت، در حال تنظیم ارتباطات خود هستند. در این بستر فضای الگوریتمی، شهروندیها و فرهنگهای قدرتمند میمانند و شهروندیها و فرهنگهای ضعیف از بین میروند. برخی فرهنگها همانند سازهای چوبی ظاهری شکیل و به ظاهر مستحکم دارند اما موریانه داخل آن را خورده و استحکام آن سازه از بین رفته است و هرگاه تکانه اندکی به آن داده شود از درون شکسته و متلاشی خواهد شد. همین مثال در زندگی نیز جاری است. در تکانههای زندگی بازخورد انسانها متفاوت و پیچیده است.
در سال ۲۰۰۲م. مقالهای از نویسنده تحتعنوان «قدرت و بیقدرتی فرهنگها» چاپ شد. در این مقاله بیان شده است که چه فرهنگهایی قدرتمند هستند. یکی از خطراتی که امروز میتواند تهدیدکننده برای نظام جمهوری اسلامی باشد این است که دچار کمقدرتی یا بیقدرتی فرهنگی در نظام شود. اگر دو عنصر در فرهنگ وجود داشته باشد بسیار قدرتمند است:
در میان مردم به نظام سیاسی علاقه وجود داشته باشد؛ یعنی مردم به نظام سیاسی علاقه داشته و به آن افتخار کنند.
مردم به فرهنگ و تمدن بومی خود تعلق داشته باشند.
البته نویسنده این سطور در مدل دیگری، عشق الهی و عشق به اسلام را بهعنوان عناصر تعیینکننده در جامعة اسلامی استخراج کرده است. بسیاری از مردم، گاه از نظام سیاسی به دلایل واقعی ناراضیاند اما به ارزشهای الهی و اسلامی تأکید کرده و به آن پایدار میمانند.
بنابراین اگر دو بیقدرتی فوق به وجود آید، مهاجرتهای فرهنگی زیاد میشود. اگر به جای عشق به نظام سیاسی، نفرت، جایگزین آن شود یا اینکه یک نفرت سیاسی و فرهنگی-تمدنی شکل بگیرد، مهاجرتهای فرهنگی به فراوان خواهد شد. افراد به ظاهر در داخل کشور هستند اما هیچ تعلقی به میهن خود ندارند و در لاسوگاس، پاریس، تورنتو و … زندگی میکنند. آنها با یک مسافرت به خارج از کشور یا دیدن فیلم و حتی با دسترسی اندک به محیط بیرون از طریق فضای مجازی و… روحیاتشان عوض میشود و بهسرعت به این نتیجه میرسند که کشورشان هیچ ندارد و زندگی آنها تباه شده است. بنابراین در دورة ظهور اینترنت به دلیل شفافیت به وجود آمده، بسیاری اقدام به مقایسة خود با دیگران میکنند که این امر در بسیاری از موارد لغزشهای فرهنگی و اجتماعی را تقویت میکند. در واقع دوفضاییشدن جهان، در حال تغییر بسیاری از عناصر است و حتی در آینده با تغییر نظامهای سیاسی مواجه خواهیم بود.
به نظر، در آینده دولتهای ضعیف در دولتهای قوی ادغام خواهند شد. این نظریه را بعضی از جامعهشناسان برای مقطعی ارائه کردند که دولت-ملتها ضعیف میشوند. بعدها برخی نظریه پردازان مانند آنتونی گیدنز حرف خود را پس گرفتند و گفتند بهدلیل مقایسهای که به وجود میآید حس حفاظت از شرایط و ظرفیتهای ملی تقویت میشود. اما واقعیت این است که اگر الگوی زندگی قویتری در مقابل مردم شکل بگیرد ممکن است در بستر به وجود آمده، حل شوند.
http://vaslemehr.ir/100015-2/