جریان شناسی فمینیسم با بیان دکتر فریبا علاسوند عضو هيات علمي مركز مطالعات زنان …
یکی از الگوهای رایج، مطالعه فمینیسم بر اساس امواج است. وجه تسمیه دورههای مختلف فعالیتهای فمینیستی به امواج فمینیسمی برای این است که میخواهند بگویند فمینیسم در یک برههای اوج گرفت و پس از مدتی فروکش کرد. این اوج و فرودهای فمینیسم را با امواج نشان میدهند.
یکی از کتابهایی که تاریخ جنبشهای فمینیستی و امواج فمینیستی را به خوبی توضیح داده، کتاب «از جنبش تا نظریه اجتماعی»[۱] اثر خانم «حمیرا مشیر زاده» است. البته سطح مباجث این کتاب مخصوصاً ابتدا و انتهای آن تا حدی ثقیل است و کسانی که مطالعات فلسفی ندارند ممکن است در فهم این کتاب با مشکل مواجه شوند. اما کتابهای دیگری هم هست که البته ممکن است با این دستهبندی و نظم، امواج را مطرح نکرده باشند. یک کتاب بسیار مختصر و مناسب که معمولاً به افرادی پیشنهاد میکنم که میخواهند فمینیسم را دقیق، کوتاه و مختصر بشناسند کتاب «فمینیسم: قدم اول»[۲] است. همچنین کتابهای دیگری همچون «فمینیسم رزماری تایم»[۳] نیز مناسب است.
موج اول فمینیسم
پیدایش فمینیسم به صورت رسمی و موج اول آن به قرن نوزدهم برمیگردد. علت استفاده از کلمه «رسمی» این است که دفاع از حقوق زنان یک مساله جدید و مختص قرن نوزدهم و بیستم نبوده است. به عنوان مثال ما مسلمانها معتقد هستیم که یکی از مسائل محوری در زمان پیدایش اسلام بحث زنان بوده است. قرآن کریم در آیات اولی که نازل کرد رسم ناپسند دختر کشی را محکوم کرده[۴] و در زمانهای که زنان ارث برده میشدند برای آنها حق الارث قرار داد[۵]. همچنین علی رغم اینکه قرار نبود قرآن کریم به تفاصیل احکام بپردازد، اما خداوند متعال بخش مهمی از احکام زنان را بهعنوان دستورالعملهای مندرج در متن قرآن کریم ذکر کرد و در مواضع خیلی مهم مثل مقوله طلاق، فوت و مباحث مشابه، قرآن کریم به تفصیل بحث نموده و مضامینی را به نفع زنان مطرح کرده است. به عبارت دیگر در آن برهه زمانی که زنها از حداقل حقوق خود برخوردار نبودند، قرآن کریم نهتنها از حفظ حقوق بلکه از تکریم زنها، از معاشرت نیکو با زنها، از احسان به زنها و مسائل مشابه بحث کرده است. قرآن کریم زمانی که راجع به مریم صحبت میکند فصل جدیدی از زندگی مریم در اندیشههای جوامع آن عصر میگشاید. خداوند متعال مریم را تکریم کرده و شخصا او را دعوت میکند تا مجموعهای از کلیشهها را بشکند، برای مثال همراه راکعین رکوع کند یا به مکانی در قدس برای عبادت برود که اجازه ورود به زنان نمیدادند[۶]. همه اینها تابوشکنیهایی است که برای زنان انجام شده است.
همه این مباحث جزو موارد فمینیستی است. نمیخواهیم بگوییم آیات و احکام قرآن، فمینیستی هستند، بلکه منظور این است که فمینیسم در قرن نوزدهم از صفر شروع نکرده و تاریخچه طولانی از دفاع از حقوق زنان وجود دارد. بنابراین دغدغه زنانه داشتن، دغدغه مسائل زنان و دغدغه ستم علیه زنان، دغدغه جدید قرن نوزدهمی نیست. به همین دلیل است که افرادی همچون «آندره میشل»[۷] میگویند «قدمت فمینیسم بهاندازه قدمت بشر روی کرة زمین است». زیرا فمینیسم به ستم علیه زنها میاندیشد و ستم علیه زنها همیشه بوده و همواره کموبیش کسانی بودهاند که دلشان میخواسته هیچ ستمی ازجمله ستم علیه زنها وجود نداشته باشد و به همین دلیل فمینیسم به همان قدمت، تاریخ دارد. برای مثال نوشتههای «ماری آستل»[۸] در قرن هفدهم، دقیقاً نوشتههای فمینیستی است یا حتی دستنوشتههایی در قرن چهاردهم وجود دارد که ناظر به همین موضوع است.
تبدیل شدن به جنبش
بنابراین میتوانیم بگوییم دغدغه زنانه همیشه وجود داشته است. در کتاب «نظریه جامعه شناسی»[۹] اثر جورج ریترز[۱۰]، مقالهای درباره فمینیسم تحت عنوان «نظریه فمینیستی معاصر» نوشته شده که یکی از بهترین و سختترین متون در تبیین فمینیسم است. وی در توضیح بسیار عالمانهای درباره «جنبش» میگوید جنبش یک حرکت جمعی است و بر اساس یک هویت مشترک و با اهداف مشترک و معین صورت میپذیرد. وی میگوید ما برای اینکه بفهمیم چه زمانی «فمینیسم» به معنای واقعی کلمه به یک «جنبش» تبدیل شد، باید بررسی کنیم که در چه برهة زمانی، کتابها و سخنرانیها بر این مساله تمرکز کردند. زمانی که یک دغدغه اجتماعی برای جمع قابلتوجهی به این سطح رسید، جامعه نمیتواند آن را نادیده بگیرد. این اتفاق برای فمینیسم از سال ۱۸۳۷م به بعد رخ داد و ما با موج کتابها، نوشتهها، سخنرانیها و جلسات مواجه هستیم. این نکته نشان میدهد که جنبش فمینیسم ازآن زمان قابلردیابی است و میتوانیم ادعا کنیم که در آن برهه زمانی فمینیسم آغاز شد.
همین مساله برای «جنبش» سیاهان نیز صادق است. از همان ابتدا که سیاهان به بردگی کشیده شدند کسانی بودند که مخالفت میکردند ولی ما اینها را «جنبش» قلمداد نمیکردیم. اما زمانی که سرتاسر آمریکای شمالی و جنوبی جریانهایی با تاخیر شروع میشود، زنان نیز وارد شده و به دفاع از سیاهها میپردازند. در نتیجه مبارزاتی شکل میگیرد و سرانجام نیز به نفی بردگی ختم میشود. مساله این نیست که اتفاقهای واقعی چه زمانی محقق شد. در آن برهه زمانی جریان مخالفت با بردگی سیاهان به عنوان «جنبش» خطاب شد. نمونه دیگر برای جنبش ضد الکل است. زمانی که مسیحیان متدین- بهخصوص زنها که تقریباً طلیعهدار و جلودار این جنبشها بودند- در حالی که انجیل به دست داشتند مشروبفروشیها را شکستند، از آن زمانی که این قیام شکل گرفت «جنبش ضد الکل» استعمال و معروف شد، وگرنه همیشه مخالفان الکل و مصرف مواد مخدر در تاریخ وجود داشتهاند و مخصوص به همان برهه نیستند.
تبدیل شدن فمینیسم به یک «جنبش» نیز به همین ترتیب است. از همان قرن نوزدهم که دغدغهها پیرامون حقوق پیدا شد و درباره آن گفتند و نوشتند و جلسه برگزار کردند و سندیکا تأسیس کردند و دنبال آن اهداف بودند و حقوق زنان برای آنان به مسألهای روزانه تبدیل شد، جنبش فمینیسم آغاز شده است. این مرحله را بهعنوان موج اول فمینیسم شناسایی میکنند، گویی مثل یک موج بالا آمده بود و به یکی از مسائل مردم تبدیل شده بود که درباره آن بیاندیشند.
در نقطه مقابل، مخالفان فمینیسم و حقوق زنان نیز به یکباره شکل میگیرند. به عنوان نمونه، یکی از کسانی که در شکلدهی موج اول فمینیسم نقش بسزایی داشت و نقش فکری نیز ایفا کرد، «مری کرافت» است، به طوری که کتاب او[۱۱] بهعنوان انجیل فمینیسم شناخته میشود. همان زمان مخالفان او نیز بسیار جدی بودند و آنها نیز کتاب مینوشتند و درکتابهایشان به این مسئله اشاره میکردند. ازجمله یکی از مخالفین سرسخت مری کرافت، «ژان ژاک روسو» بود. این دو گفتگوهای بسیار جدی با هم نموده و در مقام بیان جنگ تمام عیاری داشتند. روسو کتابی تحت عنوان «امیل»[۱۲] دارد که درباره یک صوفی است. وی زن الگویی مدنظر دارد که نظام تعلیم و تربیت فرانسه باید به دنبال تربیت چنان نسلی باشد. وی در فصل آخر این کتاب میگوید «کسانی که امروزه از تساوی زن و مرد سخن میگویند حرفی بیهوده میزنند!». سپس بحث تفصیلی میکند که باید زنان را به چه آموزشهایی واداشت تا برای زنانگیهای خودشان آماده بشوند.
بنابراین وقتی یک جنبش شناسایی میشود، مخالفان آن نیز شناسایی میشود. در واقع وقتی موافقین و مخالفین یک مساله صفبندی میکنند، آنجاست که وقوع جنبش خودش را نشان میدهد. کتاب «فمینیسم: قدم اول» این را توضیح میدهد که گفتار مسلط موج اول، لیبرال است؛ یعنی زنانی در دفاع از آن سخن میگویند و حتی مردان نیز به نفع حقوق زنان سخن میرانند. برای نمونه، جان استوارت میل[۱۳] در دفاع از دیدگاههای هری تیلور[۱۴] که در یک برهه زمانی همسرش بوده صحبتهایی در دفاع از زنان بیان میکند. این در حالی است که وی هم مرد بود و هم نماینده اول مجلس انگلیس. در واقع این جریان دنبال مجموعهای از حقوق شهروندی است، همچون حقوق مربوط به کار، تحصیلات و آموزش. احتمال نیز دارد که علت آن این باشد که بهطور طبیعی وقایعی رخ داده که زنها به حدی از خودآگاهی رسیدهاند که درخواستهای حقوقی مینمایند، مثل صنعتی شدن کار.
[۱] مشیرزاده، حمیرا، از جنبش تا نظریه اجتماعی: تاریخ دو قرن فمینیسم، نشر شیرازه: ۱۳۹۰٫
[۲] واتکینز، سوزان آلیس و همکاران، فمینیسم: قدم اول، مترجم: جلالی نائینی، زیبا، نشر شیرازه: ۱۳۸۰٫
[۳] تانگ، رزمری، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی، مترجم: نجم عراقی، منیژه، نشر نی: ۱۳۹۴
[۴] بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ (تکویر/۹)
[۵] لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ ۚ نَصِيبًا مَفْرُوضًا (نساء/۷).
[۶] يا مَرْيَمُ اقْنُتي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدي وَ ارْكَعي مَعَ الرَّاكِعينَ (آل عمران/۴۳)
[۷] André Michel
[۸] Mary Astell
[۹] ریترز، جورج، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، مترجم: محسن ثلاثی، نشر علمی: ۱۳۹۱، ص۴۶۰٫
[۱۰] George Ritzer
[۱۱] Wollstonecraf, Mary, A Vindication of the Rights of Woman: With Strictures on Political and Moral Subjects, 1792.
[۱۲] روسو، ژان ژاک، امیل: رسالهای در باب آموزش و پرورش، مترجم: زیرک زاده، غلامحسین، نشر ناهید: ۱۳۸۰٫
[۱۳] John Stuart Mill
[۱۴] Harriet Taylor Mill
http://vaslemehr.ir/100017-2/