دوراهی انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی
دوراهی انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی؟
? شهید آیتالله مرتضی مطهری
? گفتیم که اسلام با انقلاب پیوند دارد، بذر انقلاب در اسلام وجود دارد. ولی ما مسلمانهای به اصطلاح انقلابی، ما که الان، هم مسلمانیم و هم معتقد به انقلاب، بر سر یک دوراهی قرار گرفتهایم و این دوراهی خیلی دقیق است یعنی در ابتدا تشخیص داده نمیشود که دو راه است اما واقعا دو راه است و تدریجا با یکدیگر زیاد فاصله میگیرند و آن این است که انقلاب اسلامی یا اسلام انقلابی؟ آینده ما چه باید باشد؟ راه آینده ما راه انقلاب اسلامی باید باشد یا راه اسلام انقلابی؟
? انقلاب اسلامی یعنی راهی که هدفْ اسلام و ارزشهای اسلامی است، انقلاب و مبارزه برای برقراری ارزشهای اسلامی است، یعنی مبارزه برای ما هدف نیست وسیله است، اسلام و ارزشهای اسلامی برای ما هدف است. ما انقلاب میکنیم برای ارزشهای اسلامی، مبارزه میکنیم برای ارزشهای اسلامی، پس هدف برای ما اسلام است، مبارزه و انقلاب برای ما وسیله است. اما عدهای میان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی اشتباه میکنند یعنی برای آنها مبارزه و انقلاب هدف است، اسلام وسیلهای است برای مبارزه و انقلاب.
? نتیجهاش این است که از اسلام انتخاب میکنیم؛ هرچه از اسلام ما را در مسیر مبارزه قرار بدهد آن را قبول میکنیم و هر چه از اسلام - لااقل فکر کنیم - ما را در مسیر مبارزه قرار ندهد آن را از اسلام طرد میکنیم. آن وقت براساس این که ما اسلام را هدف و مبارزه و جهاد را وسیلهای برای برقراری ارزشهای اسلامی بدانیم یا مبارزه را هدف بدانیم تفسیرها از اسلام، انسان، توحید، تاریخ، جامعه و تفسیرها از آیات قرآن متضاد و متناقض میشود.
? آن که مبارزه را هدف میداند میگوید من همیشه باید در حال مبارزه باشم و اصلا اسلام آمده برای مبارزه. نه، اسلام نیامده برای مبارزه، در اسلام عنصر مبارزه هست. اسلام خیلی دستورها آورده است یکی از آنها مبارزه است اما نه این که اسلام آمده فقط برای مبارزه و هدفی جز مبارزه ندارد. اسلام آمده برای این که بشریت را به سعادت برساند، یکی از وسایلی که در شرایط خاص از آن وسایل استفاده میکند مبارزه است.
? این فکر که مبارزه اصل است ناشی از فکر دیگری است که کسانی که مادی فکر میکنند در مورد جامعه و تاریخ دارند و آن این است که تاریخ و طبیعتْ جریان به اصطلاح دیالکتیکی را طی میکنند و از میان اضداد عبور میکنند، همیشه در دنیا جنگ اضداد آن هم به شکل دیالکتیکی برقرار است، یعنی هر واحدی در طبیعت و در تاریخ بالضروره ضد خود و نفی کننده خود را در درون خود پرورش میدهد و بعد میان خودش و خودش یعنی میان عناصر کهنه خودش و عناصر نو خودش جنگ درمیگیرد و این جنگ به پیروزی آن ضدی که تازه پا به دنیا گذاشته، به پیروزی نو و ترکیب شدن نو و کهنه - به یک معنی دیگر - میانجامد. بار دیگر این جریان شروع میشود.
? اصلا طبیعت جنگ است، زندگی جنگ است، جامعه جنگ است، همه چیز جنگ است. اخلاق خوب هم یعنی همیشه شکل آنتیتز را داشتن، شکل انکار هر چه هست و انکار وضع موجود را داشتن، وضع موجود هر چه میخواهد باشد. تا دیروز شما مبارزه میکردید برای این که یک وضعی به وجود بیاید. شما که در این جبهه بودی مترقی بودی، متکامل بودی، کارَت صحیح بود. همین قدر که این وضع به وجود آمد، فورا در درونش یک حالت انکار این وضع به وجود میآید، دیگر تو بعد از این کهنه هستی و باید از بین بروی و باید آن دومی به وجود بیاید. اساسا این مبارزه یک لحظه متوقف نمیشود و نباید هم متوقف شود و همیشه هر چه چهره مبارزه را داشته باشد حقانیت هم مال اوست. آن وقت در همه جا مبارزه معیار اسلام میشود؛ عدهای هم کوشش میکنند که اسلام را به قول خودشان انقلابی کنند نه این که انقلاب را اسلامی کنند.
? آینده انقلاب اسلامی ایران، صص ۹۲ - ۹۳
? @balagh_ir